سلاله طه (عج)
ویژه امام عصر (عج)
چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 9:25 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

مبتنی بر دیدگاه‌های حجت‌الاسلام پارسانیا

چکیده:

هر مکتب فلسفی با ارائه‌ی گزاره‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی خود، زمینه‌ی طرح سنخ خاصی از نظریات فرهنگی را فراهم می‌سازد. برای نمونه فلسفه‌ی هوسرل، شکل‌گیری نظریه‌ی فرهنگی پدیدارشناسی را ممکن نمود و فلسفه‌ی هگل برخی از اصول موضوعه‌ی نظریه‌ی فرهنگی مارکسیستی را مهیا ساخت. «نظام حکمت صدرایی» نیز از قاعده‌ی فوق مستثنی نیست و ظرفیت ارائه‌ی یک چارچوب نظری منقح جهت طرح نظریه‌ی فرهنگی را داراست.

در سال‌های اخیر حجت‌الاسلام پارسانیا در ذیل مباحث فلسفی مربوط به اثبات وجود جامعه، نسبت به طرح «نظریه‌ی فرهنگ صدرایی» اهتمام ورزیده‌اند. با توجه به این‌که نظریه‌ی مذکور تاکنون به صورت یکجا و منسجم انتشار نیافته است، این مقاله تلاش دارد تا ضمن اشاره به مبادی فلسفی نظریه‌ی فرهنگ صدرایی، تقریری منسجم و منظم از نظریه ارائه دهد.

واژگان کلیدی:

حکمت صدرایی- نظام معنایی- اصالت جامعه- فرهنگ حق و باطل- اتحاد عالم، علم و معلوم.

 


مقدمه:

هر نظریه‌ی علمی مبتنی بر برخی مبادی تصوری و تصدیقی است. این تصورات و تصدیقات يا از سنخ اصول متعارفه (بديهي) هستند که براي هر انساني معلوم ‌بالذات‌اند و نياز به بررسي ندارند و يا از سنخ اصول موضوعه (غيربديهي) که بايد در يک علم مقدم بر آن اثبات شوند و اين سلسله به يک علم اولي برمي‌گردد که مبتني بر بديهيات اوليه است و خود نيازمند هيچ علم ديگري نيست.(سوزن‌چی؛1388؛110) به عبارت دیگر اصول موضوعه هر علم یا نظریه‌ي علمی، گزاره‌هایی هستند که هرچند صدق آن‌ها بدیهی نیست و نیازمند اثبات است ولی در علم(یا نظریه‌ی) مذکور صادق فرض شده‌اند، چراکه اساسا این گزاره‌ها مسایل دانش دیگری هستند(لذا می‌بایست در آن دانش اثبات شوند) و از آن دانش وام گرفته شده‌اند.(عبوديت؛ 1388؛جلد اول؛62) اصول موضوعه‌ی هر علم را می‌توان به مبادی هستی‌شناختی، مبادی معرفت‌شناختی، مبادی انسان‌شناختی و مبادی مربوط به سایر علوم تقسیم کرد.(پارسانیا؛بی‌تا) از آن‌جا که عمده‌ی گزاره‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی جزء مسایل فلسفه می‌باشند، لذا می‌توان ادعا کرد که هر نظریه‌ی علمی در هر حوزه‌ای، آگاهانه یا ناآگاهانه در حاشیه‌ی یک مکتب فلسفی شکل گرفته است. نظریه‌ی فرهنگ- که در پی توضیح ماهیت فرهنگ و تبعات آن برای زندگی اجتماعی است (اسمیت؛1387؛19)- نیز از قاعده‌ي فوق مستثنی نیست. از این‌رو هر مکتب فلسفی می‌تواند زمینه‌ساز سنخ خاصی از نظریات فرهنگی باشد، آن‌گونه فلسفه‌ی هگل زمینه‌ی طرح نظریه‌های فرهنگی مارکسیستی را فراهم ساخت و فلسفه‌ی هوسرل، طرح نظریه‌ی فرهنگی پدیدارشناسی را ممکن نمود.

«حکمت ‌صدرايي» که در استمرار و امتداد تلاش‌هاي علمي و فلسفي جهان اسلام سامان يافته‌ است، این ظرفیت را دارد تا چارچوب نظری لازم جهت ارائه‌ی نظریه‌ی فرهنگ را مهیا سازد. در سال‌های اخیر حجت‌الاسلام پارسانیا- که از یک سو به واسطه‌ی حضور در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، آشنایی عمیقی با فلسفه اسلامی داشته و از سوی دیگر مباحث علوم اجتماعی را تا سطوح عالی در دانشگاه تهران پیگیری نموده است- در ذیل مباحث فلسفی مربوط به اثبات وجود جامعه، نسبت به طرح «نظریه‌ی فرهنگ صدرایی» اهتمام ورزیده است. هر چند که بخشی از نظریات ایشان به صورت پراکنده در مقالات‌شان منعکس شده[2]، لیکن تاکنون نظریه‌ی مذکور به صورت یکجا و منسجم انتشار نیافته است. بر این اساس در این مقاله تلاش داریم تا اولا اشاره‌ای به مبادی فلسفی نظریه‌ی فرهنگ صدرایی داشته باشیم و ثانیا تقریری منسجم و منظم از نظریه ارائه دهیم.

نکته قابل توجه این‌که حجه‌الاسلام پارسانیا در مباحث اثبات اصالت جامعه، از سه برهان مختلف «کلی‌طبیعی»، «اعتباریات اجتماعی» و «اتحاد با معانی مجرد» استفاده نموده است، هر چند که ذیل هر یک از این برهان‌ها می‌توان به نوعی به مساله‌ی فرهنگ نیز پرداخت، اما به تصریح ایشان برهان آخر برای اثبات فرهنگ به مثابه یک حقیقت عینی مجرد، کارآمدتر است.(پارسانیا؛1390) لذا در مقاله‌ی جاری نیز این برهان برای بیان نظریه‌ی فرهنگ صدرایی دنبال شده است.



[1] دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم‌علیه‌السلام

[2] از جمله می‌توان به سلسله مقالات «جهان‌های اجتماعی» در هفته‌نامه‌ی «پنجره» اشاره کرد.

چهار شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 8:51 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

خلاصه ای از بیانات آقا

پرداختن به مسئله‌ى خانواده و بخصوص مسئله‌ى سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکى از مسائل اصلى است... نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهى روحى زن در خانواده چه چیزهایى است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهاى تبلیغى، با روشها و شیوههاى گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایه‌ى آرامش است؛ مایه‌ى آرامش مرد، و مایه‌ى آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانى و روحى نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنى که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالى‌که زن، مدیر خانواده است. این مسئله‌ى اصلى است. این یکى از آن اصلى‌ترین مسائل است، که خب در محیط زندگى ما - چه محیطهاى قدیمى ما، چه محیطهاى جدید ما - چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
 تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهى دویى [است‌] که موظّف به خدمتگزارى به دیگران است؛ این تصوّر  بین خیلى‌ها هست - حالا بعضى‌ها به زبان مى‌آورند، به‌رو مى‌آورند، بعضى‌ها هم به رو نمى‌آورند، امّا در دلشان این است - این درست نقطه‌ى مقابل آن چیزى است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کرده‌ام این حدیث معروف را که «اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربى، به آن کارگزار میگویند؛ مثل «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنى آن کسى که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند «قهرمان». در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهاى خانه را [انجام دهد]؛ این‌جورى نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلى است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئلهى احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریدارى شدن این کار یعنى قابل مبادلهى با پول؛ این است.

...یکى از مسائل اصلى، مسئله‌ى خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانهدارى براى بُروز استعدادها؛ [چیزى‌] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود - [براى] کسى که اهل این چیزها است - میدان براى این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
 مسئله‌ی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتى ندارم، مادامى‌که با آن مسائل اصلى معارضه و تنافى پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکى از کارهایى که در این زمینه‌ى سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلى که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضىها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتى‌که شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را میگذارید دروازه‌بان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسى که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسى که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازه‌بان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکى را اینجا میگذارند، یکى را آنجا میگذارند، یکى را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسى براى بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور اینجورى شرکت کردى، و اینجورى نمره آوردى، حتماً باید بروى فلان درس را بخوانى، که این درس نه با طبیعت زنانهى او سازگار است، نه با اهداف عالى او سازگار است، نه شغلى که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینه‌ى اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همه‌ى مشاغلى را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزى بد است که متناسب با طبیعت الهى [نباشد]. 

 

--



ادامه مطلب ...
دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

بخش‌هایی از  سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در بقعۀ شیخ طرشتی با موضوع «خانوادۀ خوب»

  • در اولین قدم برای رسیدن به یک خانوادۀ خوب باید نگاه و تلقی خود را نسبت به «خانواده» اصلاح کنیم. ابتدا باید ببینیم نگرش و تلقی ما نسبت به خانواده چیست؟ آیا تلقی ما نسبت به خانواده این‌گونه است که خانواده را یک مفهوم باعظمت و باشکوه ببینیم؟ آیا خانواده را محل خودسازی و مجموعه‌ای شبیه پادگان یا ورزشگاه البته توأم با لطافت و مهربانی می‌بینیم یا آن را محل ول بودن و راحتی مطلق تلقی می‌کنیم؟ آیا خانواده را شبیه مسافرخانه می‌بینیم که فقط محل استراحت و غذا خوردن است یا آن را جایگاهی برای ایفای نقش و مسئولیتی مهم می‌دانیم؟
  • متاسفانه بعضی‌ها تلقی منفی و نادرستی نسبت به خانواده دارند. مثلاً می‌گویند: «فلانی خودش را بیچاره کرد و رفت زن گرفت!» یا می‌گویند: «می‌دانید یک خانم باهوش چه شوهری را انتخاب می‌کند؟ یک خانم باهوش اصلاً هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کند!» این حرفها به لحاظ روانی اثر بدی روی جوانان خواهد داشت و به مرور تلقی آنها را نسبت به ازدواج خراب می‌کند. یکی از دلایل تأخیر در ازدواج همین تلقی‌های ناصحیحی است که از ازدواج در ذهن مردم شکل گرفته است. نشانۀ این تلقی‌های غلط همین تکّه‌کلام‌هایی است که دربارۀ ازدواج درست کرده‌اند، یا اینکه بعضی‌ها سختی‌های تشکیل خانواده را به صورت مبالغه‌آمیز بیان می‌کنند، یا دربارۀ آن منفی‌بافی می‌کنند و متاسفانه کمتر کسی را دیده‌ایم که از بابت زیبایی‌ها و خوبی‌های خانواده شکر کند.
  • تلقی ما از تشکیل خانواده خیلی مهم است. تلقی ما نسبت به خانواده، بر اینکه چگونه همسری انتخاب کنیم یا برای ازدواج فرزندمان سراغ چه خانواده‌ای برویم، تأثیر دارد. اینکه بعضی خانواده‌ها در انتخاب داماد، نسبت به مال و اموال یا سطح اجتماعی یا سطح سواد او خیلی سختگیری می‌کنند به خاطر این است که تلقی آنها نسبت به تشکیل خانواده، درست نیست و شاید خانواده را وسیله‌ای برای قیافه‌گرفتن و فخرفروشی می‌دانند. بعضی از دختر خانم‌ها صریحاً می‌گویند: «این آقا پسر زیاد به من نمی‌آید! اگر ما با هم در خیابان راه برویم، مردم می‌گویند این دوتا به هم نمی‌آیند!» این‌قبیل افراد در ظرف «مردم می‌گویند» زندگی می‌کنند و تلقی‌شان از خانواده به این بستگی دارد که مردم چه چیزی درباره‌اش بگویند.
  • خیلی از آقایان که ازدواج می‌کنند اصلاً جنس زن را نمی‌شناسند و تلقی درستی ندارند. مثلاً نمی‌دانند که طبیعت خانم‌ها-نه خانم‌های خودساخته- این‌طور است که وقتی زبان به گله و شکایت باز می‌کنند به طور مطلق انتقاد و ناشکری می‌کنند و وقتی از دست شوهرشان ناراحت می‌شوند، ممکن است به او بگویند: «من اصلاً هیچ خیری از تو ندیدم!»(لِأَنَّهَا إِذَا غَضِبَتْ عَلَى زَوْجِهَا سَاعَةً تَقُولُ مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ؛ مستدرک الوسائل/14/244 و لَا يَشْكُرْنَ الْكَثِيرَ إِذَا مُنِعْنَ الْقَلِيل‏؛ من لایحضره الفقیه/2/554) وقتی یک زن این را بگوید باعث می‌شود که شوهرش تصور کند او از شوهرش متنفر است در حالی که واقعاً این‌طور نیست و شوهر باید در چنین مواردی سکوت کند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «خانم‌ها در گفتگو با شما چندان خوب حرف نمی‌زنند (گاهی زبانشان تلخ و تند یا نارسا است) و شما مردان این مسأله را با سکوت خودتان پوشش دهید؛ إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌ ... و اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوت»(کافی/5/535 و من‌لایحضره‌الفقیه/3/390)‏  
  • در خانواده، زن و مرد با تفاوت‌های بسیار زیاد و آشکار در کنار همدیگر قرار می‌گیرند که این تفاوت‌ها هم موجب شیرینی‌هایی می‌شود و هم موجب تلخی‌هایی می‌شود. اگر شما این مسأله را پیش‌بینی نکرده باشید، نه ظرفیت برخورداری از شیرینی‌هایش را خواهید داشت و نه ظرفیت تحمل و برخورد مناسب با تلخی‌هایش را خواهید داشت. اصلاً خدا این دو جنس مخالف و متفاوت از خیلی جهات را در خانواده کنار هم قرار داده‌ تا تعارض‌ها و تناسب‌های این دو در کنار همدیگر دیده شود و ببیند این دو علی‌رغم همۀ اختلاف‌هایی که دارند، در طول زندگی مشترک چه عکس‌العمل‌هایی در قبال هم انجام می‌دهند. در واقع این دو (زن و شوهر) با همۀ اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی که با هم دارند باید همدیگر را کامل کنند و به تکامل برسند.
  • شما در امر انتخاب همسرتان دقت کنید اما بدانید که خودتان زیاد تعیین‌کننده نیستید، لذا هر انتخابی که صورت گرفت علی‌القاعده باید بگویید: «این را خدا برای من خواسته است» و هر تلخی‌ و هر مشکلی که بعداً در زندگی داشتید، تحمل کنید و بگویید: حتماً این تلخی و مشکل برای من سازنده است و الا خدا سر راهم قرارش نمی‌داد.(مگر اینکه برخی موارد نادر پیش بیاید، که شرحش خارج از این بحث است.) لذا شما در انتخاب همسر به وظیفۀ خود عمل کنید، و وقتی به وظیفۀ خود عمل کردید هر چیزی که برای شما پیش آمد، خواست خدا بدانید. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر منِ پیامبر همراه با حضرت جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش برای اینکه یک همسر خوب نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد؛ لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ»(میزان الحکمه/ح16500)
  • بعضی‌ها که در انتخاب همسر خیلی سختگیرانه برخورد می‌کنند، می‌گویند: «من می‌خواهم کُفو خودم را پیدا کنم!» البته اصل قضیۀ «کفو بودن» زن و شوهر درست است ولی مهم این است که تحلیل شما از آن چگونه باشد. در واقع بهترین همسر برای شما همسری است که شما با زندگی کردن در کنار او بتوانید عیوب خود را برطرف کرده و رشد کنید و به پروردگار عالم تقرب پیدا کنید.
  • ممکن است بعضی از ازدواج‌ها به دلیل اینکه زن و شوهر واقعاً نتوانسته‌اند تاب بیاورند و تحمل کنند، به طلاق کشیده شود ولی بسیاری از طلاق‌ها به خاطر ناشی‌گری و بی‌توجهی آدم‌ها نسبت به مقدرات عالم است و ناشی از این است که اساساً تلقی آنها نسبت به ازدواج اشتباه بوده است. بعضی‌ها خانه را با مُبل راحتی اشتباه می‌گیرند! در حالی که نگاه آنها به خانواده باید مانند نگاه به یک ورزشگاه یا برنامۀ ورزشی باشد که می‌خواهد آنها را وادار به حرکت و تمرین کند و باعث رشد و تعالی آنها شود.
  • تلقی ما نسبت به همسری چیست؟ یکی از نکاتی که در همسری وجود دارد، لذایذ جنسی است. در کنارش لذایذ عاطفی نیز هست، تعاون در زندگی نیز هست(یعنی اینکه هر یک از زن و مرد بخشی از کارها را به عهده بگیرند). یکی دیگر از قسمت‌های بسیار مهم «فرزندآوری» است که شاید مهمترین بخش زندگی باشد که خیلی‌ها کمترین توجه را به آن دارند. خیلی‌ها دربارۀ فرزندآوری خودشان را کنترل می‌کنند یا محدودیت قایل می‌شوند، اینها اصلاً متوجه نشده‌اند خانواده یعنی چه؟ تلقی آنها از خانواده و زندگی مشترک تلقی درستی نیست. مثل کسی که به او یک ماشین داده‌اند و او سوار می‌شود و به‌جای اینکه حرکت کند، فقط بوق می‌زند و پیاده می‌شود!
  • تلقی غربی‌ها از خانواده طوری بوده که فرزندآوری در درجۀ اول قرار نداشته، تعامل و تحمل و تکامل به واسطۀ تضارب بین زن و مرد برایشان اهمیت نداشته و لذا بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که اصلاً من چرا باید به طور مداوم با یک جنس مخالف زندگی کنم؟! به جای تشکیل خانواده می‌توانم لذت جنسی خود را از راه دیگری تأمین کنم، و اگر هم خواستم زندگی کنم، با یک سگ و گربه زندگی می‌کنم! جالب است که طبق برخی آمارها، در این جوامع تعداد کسانی که با سگ و گربه زندگی می‌کنند از تعداد کسانی که با همسر خود زندگی می‌کنند بیشتر است! چون آنها از بس خودخواه و راحت‌طلب هستند نمی‌توانند یک انسان دیگر را در کنار خود تحمل کنند لذا می‌گویند: «من یک سگ را خیلی راحت‌تر از یک همسر می‌توانم در کنار خودم تحمل کنم!» چون نمی‌خواهند یک انسان دیگر در کنارشان باشد که احیاناً گاهی با او اختلاف پیدا کنند و اذیت شوند و این باعث شوند که رشد و تکامل پیدا کنند.

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می‌کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می‌خواندند، عرض کردم: بفرمایید.

اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می‌گویم! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب‌هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی می‌بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.

ای علی! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می‌کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می‌دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می‌دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می‌نماید.

ای علی! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر، از دنیا بیرون نمی‌رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.

ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می‌شود.

ای علی! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبی‌ها و علو مقام است.

ای علی! خدمتکار همسر نمی‌شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.

 

منبع: بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۳۳ چاپ ایران و جامع الاخبار ص102

یک شنبه 21 دی 1392برچسب:, :: 7:43 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

مهديا! دلها به ياد تو مي تپد و روشني نگاه منتظران به افق خورشيد ظهور توست ...
اي برترين افق براي پرواز پرندگان آرزو، اي تجلي آبي ترين آسمان اميد، اي منتهاي برترين خيال هستي...
اي آرمان همه چشم انتظاران، دنيا نيازمند ظهور تو و قلبهاي عاشقانت به شوق ديدار روي تو مي تپد.
اي قلب عالم امكان، بيا و گـَرد قدمهايت را توتياي چشمانمان قرار ده. بيا كه نواي دل انگيز توحيد را با گوش جان شنواييم.
آغاز امامت حضرت ولي عصر(عج) در حقيقت امتداد غدير، بلكه خود غديري ديگري است، آنها كه آرزو داشتند در سال دهم هجري، در سايه سار تك درخت وادي جحفه بودند تا با صاحب غدير بيعت كنند، امروز بايد با حجت معبود، مهدي موعود بيعت كرده و هر چه در توان دارند، از ياري امام زمان خويش دريغ ندارند؛ چنان كه امام علي(ع) مي فرمايد:"خوشا به حال كسي كه زمان او (حضرت مهدي (ع) ) را درك كند، به دوره او بپيوندد و دوره او را شاهد باشد." همچنين آن حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: "هيچ مرده اي باقي نمي ماند، مگر اينكه شادي ظهور مهدي(عج) در قبرش به او مي رسد و آنها در قبرهايشان با هم ديدار مي كنند و يكديگر را به قيام قائم(ع) بشارت مي دهند."

 



ادامه مطلب ...

 در جهان امروز این‌قدر به کار و رفت وآمد در این شلوغی‌ها و خیابان‌های پر سر وصدا مشغول شده‌ایم که گاهی فراموش می‌کنیم شاید گوشه‌ای از این جهان و روزمرگی خویشاوندی با دیدن ما هم از تنهایی رهایی یابد و اینکه شاید حضور ما بتواند مشکلی از مشکلات او را حل کند.

و متاسفانه فراموش کرده‌ایم که دین ما یک دین اجتماعی است و ما را به رفت و آمد با خویشاوندان توصیه کرده است.

صله رحم علاوه بر این‌که دارای اثرات و نتایج اجتماعی، روانی و اخلاقی مثبت است، از ثمرات معنوی و پاداش اخروی نیز برخوردار است.

  

رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

 "هیچ طاعتی نیست که پاداشش زودتر از صله ‏رحم برسد و مجازاتی سریع‏‌تر از مجازات ظلم و قطع ‏رحم نیست."

 

و امام صادق (ع) می‌فرمایند:

 "سه چیز است که در هر که باشد آقا و سرور است: خشم فرو خوردن، گذشت از بدکردار، کمک و صله رحم با جان و مال."

"هر که برای خدا برادرش را زیارت کند، خدای عزوجل می‌فرماید: به زیارت من آمدی و پاداش تو بر عهده من است و من غیر از بهشت برای تو، به پاداش دیگری راضی نمی‌شوم."

"صله رحم نمایید و به برادران (دینی) خود نیکی کنید، هر چند با سلام کردن خوب و یا جواب سلام خوب باشد


واقعیت همین است که ما مثلا حزب اللهی ها! دراین عرصه خوب عمل نمی کنیم.عملا فکر می کنیم هرچه را می بینیم و می گوییم حق مطلق است و اینقدر خود رادرموضع مان محق می دانیم که گاه برای دیگران فرصتی برای پاسخگویی باقی نمی گذاریم.فکر می کنیم چون مثلا مسجد می رویم لابد از دیگران بهتریم ومی توانیم در باره آنان هر قضاوتی رابکنیم ولی اینگونه نیست.
​راوی ماجرا نقل می کند:



حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت ، مراسم شبهای قدر ، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار می کرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت می کرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد ، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...

یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه
> پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشوییها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.

من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می¬گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ، خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب !!! فرادا می خوانم .

این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند .
دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ...
شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ... ، ما هم بهمراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی ، در پوست خود نمی گنجیدیم ، بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه ی جوان فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت .

 


ادامه مطلب ...
یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, :: 7:45 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
به نام خدایی که حسین (ع)  شیفته اش شد

«با آنچه که درمانی برایش نیست مدارا کن»

همه ما در طول زندگیمان با حوادث و وقایع ناخوشایند روبرو می شویم و چاره ای جز پذیرفتن نداریم.درچنین شرایطی یا باید با آنها مدارا کنیم یا اینکه دست به عصیان بزنیم و بر علیه چنین پیشامدهایی طغیان کنیم که نتیجه ای جز اینکه زندگی خود را تباه کنیم و گرفتار اختلالات عصبی بشویم برایمان نخواهد داشت .

فیلسوف ویلیام جیمز می گوید: اتفاقات ناگوار را همانطوری که رخ داده بپذیر ، زیرا پذیرفتن آنچه رخ داده اولین قدم برای پیروز شدن و غلبه بر نتایج دردناک است.

مسلم است که تنها وقایع و حوادث پیش آمده سبب خوشبختی و یا بدبختی ما نیست بلکه نحوه برخورد و چگونگی عملکرد ما در مقابل چنین حوادث ناگواری احساسات خوب یا بد را در وجودمان ایجاد میکند.

انسان در برخورد با مصائب و حوادث ناگوار دارای قدرتی مافوق تصور است. انسان میتواند که بدترین ناراحتی ها را تحمل کند و در مقابل حوادث ناخوشایند صبور و خونسرد باشد. شاید این نظر برای شما عجیب باشد ولی باید گفت که همینطور است با قدرت فوق العاده ای که انسان داراست هر زمان که بخواهد نیروی مقابله با دشواریها را دارد. نیرویی که هر وقت اراده کنیم بلافاصله نمایان می شود.

اما باید در نظر داشته باشیم که هر چقدر در مقابل حوادث و وقایع چاره ناپذیر ایستادگی کنیم و برعلیه آن عکس العمل  نشان بدهیم نه تنها تغییری نخواهد کرد که باعث عذابی دوچندان نیز برای خودمان خواهد شد. فکر نکنید که من سعی دارم شمارا متقاعد کنم که همچون کمان در برابر هرگونه حادثه ای خم شوید؟ نه! اصلا اینطور نیست ، چون این عقیده به قضا و قدر است. مسلم است که تا زمانی که مجال و فرصتی برای ازبین بردن شر هست باید مبارزه کرد و فرصت را از دست نداد. ولی وقتی که عقل به ما حکم می کند که دربرار حادثه ای غیرقابل درمان و تغییر قرار گرفته ایم و همین است و بس! آن وقت است که باید تسلیم شویم و به فکر سلامتی جسم و جانمان باشیم و  آرزوهای غیرممکن را رها کنیم

هاکز معاون دانشگاه کلمبیا همیشه این شعر را بیاد داشت و بدان عمل میکرد.

برای تمام دردهای دنیا یا مداوا و چاره ای هست یا نیست. اگر چاره ای هست برای بدست آوردنش کوشش کن و اگر چاره ای نیست فراموشش کن و فکرش را نکن.



ادامه مطلب ...
 
حکایت اول: از مدينه تا خراسان شتربان امام بود. مردي از روستاهاي اصفهان. سني مذهب. به خراسان که رسيدند امام کرايه شان را داد.رو کرد به امام: "پسرپيامبر!دست خطي بدهيد برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ." امام برايش نوشتند:"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشي. دوستان و شيعيان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."
 
 
حکایت دوم: راهزنان به خیال اینکه تاجری ثروتمند است و جای پولهایش را نشان نمی دهد ، گرفتندش و تا توانستند شکنجه اش دادند.دهانش را پر از برف کرده بودند ساعتها. یکی شان دلش به رحم آمده بود و فراری اش داده بود. او هم فرار کرده بود از دستشان. اما دیگر نمی توانست حرف بزند. رسید خراسان. شنید امام در نیشابورند. از خستگی خوابس برد. توی خواب صدایی شنید:" برو پیش امام ، دوایت را می داند."
بعد هم امام را دید که گفتند :"زیره و سعتر و نمک را بکوب و بگذار روی زبانت ، خوب می شود." از خواب که بیدار شد ، اهمیتی نداد. راه افتاد به سمت خانه اش در نیشابور، مردم می گفتند امام وارد رباط سعد شده، رفت پیش امام برای شکوه از مشکلش . امام گفت :"به آنچه گفته بودمت ، عمل کن ."  گفت :"چه ؟" گفتند:"یادت رفته ، عالم خواب . زیره ، سعتر و نمک."ا
 
چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
یروز یه دختر باحجاب میره دانشگاه
 
یکی از دوستای بی حجابش میخاست مسخرش کنه...میگه تازگیها دیونه ها 
 
خودشونو جلد میکنند
 
همه برای تمسخر کردن خندیدند
 
دختر باحجاب در جواب گفت تا حالا دیده بودی پیکان 48 رو چادر بکشن؟؟بیشتر
 
 بهش چیز اویزون میکنن خوشکلتر نشون بده
 
دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:, :: 7:35 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

گناهی که حرمت آن بالاتر از حرمت تخریب خانه خداست!

 کسی را که خداوند مدافع او است چگونه انسان به خود جرأت می‌دهد که پرده‌اش را بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را آشکار سازد، و یا بی دلیل به او تهمت وارد نموده و آبروی او را بریزد و به حیثیّتش صدمه برساند(سوره حج آیه38)

استاد فاطمي نيا در جلسه اي با ذکر چند نکته اخلاقي و عرفاني فرمودند: خدمت آيت الله بهاالديني رسيدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سيد سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خيلي دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببينيد خدا چند گناه را نمي بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدين.4- آبرو بردن.
اين گناهان اين قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهي موفق به توبه نمي شوند. پسر يکي از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، براي من تعريف مي کرد: "به پدرم گفتم پدر تو درياي علم هستي. اگر بنا باشد يک نصيحت به من بکني چه مي گويي؟
مي گفت پدرم سرش را انداخت پايين. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروي کسي را نبر!" الان در زمان ما بعضی هيئتي ها، مسجدي ها و مقدس ها آبرو مي برند.عزيز من اسلام مي خواهد آبروي فرد حفظ شود. شما با اين مشکل داري؟ دقت کنيد که بعضي ها با زبانشان مي روند جهنم.روايت داريم که مي فرمايد اغلب جهنمي ها، جهنمي زبان هستند. فکر نکنيد همه شراب مي خورند و از ديوار مردم بالا مي روند. يک مشت مومن مقدس را مي آورند جهنم. اي آقا تو که هميشه هيئت بودي! مسجد بودي! بله. اینها افرادیند که توي صفوف جماعت مي نشينند آبرو مي برند.اميرالمومنين به حارث همداني مي فرمايد: اگر هر چه را که مي شنوي بگويي؛ دروغ گو هستي.
گناهکار چند نوع است. عده اي گناه مي کنند، بعد ناراحت و پشيمان مي شوند. سوز و گداز دارند. توبه مي کنند و هرگز فکر نمي کنند که روزي اين توبه را بشکنند؛ اما دوباره مي شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حديث داريم که اين اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعي داشته باشد، در نهايت بر شيطان پيروز مي شود.

 



ادامه مطلب ...
شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

سلام
عزاداریها قبول
این شبها که توفیق بالاترین عبادت الهی را یافته اید و همنوا با خاندان مظلوم رسول خدا صلی الله علیه و آله به عزاداری می پردازید و همصدا با عزیزان و فرزندان سیدالشهدا علیه السلام فریاد العطش برمی آورید، آیا شده ولو برای لحظه ای صدای العطش فرزندان امام زمان علیه السلام در گوشه گوشه دنیا و لااقل در ایران به گوشتان خورده باشد؟
در کربلا نبودیم و تاابد شرمنده تشنگی حرم حسینی هستیم اما در این دوره که هستیم در رفع تشنگی حرم امام عصر علیه السلام باید شرمنده شویم؟ کاش این عزاداریها گوشهایمان را باز می کرد و عزمهایمان را جزم شاید از شرم نجات می یافتیم.....شاید
 
 
نمی دانم چقدر گوشهایمان شنواست نمی دانم
جالب است اگر اعلام شود برای سوریه یا هرجای دیگر نیازمند استشهادیون هستیم چه جمعی اعلام آمادگی می کنند! اگر اعلام شود برای جنگی طولانی مدت که به هرشکل و زحمتی جان خود را نگه دارید ناگهان افت جمعیتی عجیبی را شاهد خواهیم بود.
همه این جمله مشهور آقارا شنیده یا خوانده اند که فرهنگ همان چیزی است که حاضرم جانم را درراهش بدهم! و از آن طرف ایشان چندان موافق اجتماع زیاد نیروهای ایرانی در سوریه نیستند.
با تمام این مقدمات اگر اعلام شود تعدادی مجاهد استشهادی در عرصه فرهنگ نیاز داریم که بارها و ماهها و سالها عملیات استشهادی انجام دهند و در عرصه ای شهید شوند و بروند در عرصه ای دیگر حیات یافته و مدتی بعد در آنجا شهید و جانباز شده و.... فکر می کنید چند نفر اعلام آمادگی کنند؟ چند نفر باقی بمانند؟ ازدواج و اشتغال و ارتقای تحصیلی و خانه و ماشین و مشکلات گرانی و تحریم و ....بهانه های خوبیست برای نیامدن از ابتدا یا جا زدن در میانه راه. چیزی که بخصوص در یکسال گذشته بارها تجربه کردم بارها
این روزها و شبها مرتب تکرار می کنیم با سینه زدن یا چشمان گریان البته در خوشبینانه ترین حالتش که
انا العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا
....
در روایتی از سیدالشهدا علیه السلام امام زمان علیه السلام با تعابیری مانند شرید طرید فرید خوانده شده اند: رانده شده تنها
آیا شد در این روزها و ماهها و سالهایی که پشت سر می گذاریم یکبار تنها یکبار این را احساس کنیم که شاید مهدی صاحب زمان تنها باشد در حد یک احتمال ساده و شایدی کوچک؟؟
نمی دانم با چه شهامت یا جسارتی خطاب به امام حسین علیه السلام عرضه می داریم یالیتنی کنت معکم...
یا خطاب به امیرالمومنین علیه السلام ادعای گزاف یزرگی می کنیم که ما اهل کوفه نیستیم....
والله اکثر ما جز کذاب و دروغگویی بیش نیستم که تنها به دنبال به خدمت درآوردن اهل بیت علیهم السلام برای نیل به اهواء نفسانی خود هستیم. اهل بیت علیهم السلام را نهایتا در حد یک منشی و مسئول رسیدگی به اجراییات نفسانیات خود تنزل داده ایم.
روزی از یک نفر خوشمان می آید می گوییم اجرت با.... یا چقدر برایش دعا و توسل و....
چند روز بعد از همو بدمان می آید غیر از غیبت و تهمت و حرمت شکنیها می گوییم واگذارت می کنم به ....
آیا تا به حال از منظر اهل بیت علیهم السلام به این رفتار خودمان نگریسته ایم؟
آیا ایشان مضحکه و ملعبه و نوکر ماهستند نعوذ بالله که ما برایشان تعیین تکلیف می کنیم؟
یا اینکه وقتی می خواهیم از کسی چیزی طلب کنیم می گوییم تورا به... قسم می دهم فلان کار را بکن
یا سیره اهل بیت علیهم السلام چنین بوده و شما هم چنین باش
احتمالا اگر این شبها و روزها به هیاتی شلوغ و کم جا رفته باشید مهمترین کاربرد مهدویت و نام امام زمان علیه السلام را دیده اید: به نام نامی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله بلن شوید و بیایید جلو....
یا اینکه اگر دچار مشکل و بیماری شویم یا نیازی مانند قبولی کنکور و ازدواج و خرید خانه و ماشین و ....پیدا کنیم نذر و دعا و توسلاتمان شروع می شود و خدا نکند خدا نکند حاجت ما برآورده نشود که تازه ائمه علیهم السلام باید بیایند  نعوذبالله نازمان را بخرند که تورو خدا قهر نکن و مثلا این کار از دستم بر نمی آمد یا به صلاحت نبود!!! توروخدا بخاطر اینکه حاجتت را برآورده نکرده ام لج نکن و گناهکار نشو... نمازت را ترک نکن و....!!!!
یا...
خداییش این دین است ما داریم؟
آیا واقعا اسلام و تشیع این است؟
آیا در موقعیت و جایگاهی که تکلیف ماست هستیم؟
همیشه گفته ام هرچند مثلا ماهی۱۰ میلیون درآمد رقم نسبتا خوبیست اما اگر این رقم را از سرمایه چندصدهزار میلیاردی به دست آورده باشیم خسارتی آشکار است و با یک تراول چک پفکی کوچک خریدن جز از کودک و مجنون سر نمی زند!
در شرایطی تاریخی با سرمایه ای به عظمت کربلا و اهل بیت علیهم السلام ما کجاییم و چه می کنیم؟
 می دانستید تنها یا مراسم دهه اول محرم و عاشورا و تاسوعا برای تعجیل در ظهور امام عصر علیه السلام کافی بود؟
می دانستید تنها در یک مجلس امام حسین علیه السلام می شود یار واقعی و پاکباخته امام عصر علیه السلام شد؟
چیزی قریب۱۳۸۰ سال است این مراسمها تکرار می شود
چیزی قریب ۱۲۰۰ سال از غیبت امام زمان علیه السلام می گذرد
اگر طلب جدی برای ظهور و تعداد یاران کافی و شرایط مهیا باشد ظهور رخ خواهد داد
واقعا چرا؟
چرا؟
 
یه قول آیت الله بهجت رحمه الله علیه
اين همه لاف زن و مدعي اهل ظهور
پس چرا يار نيامد که نثارش باشيم
سالها منتظر سيصدو اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهيد
به گمانم که بنا نيست کنارش باشيم

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است....اسبی زین نخواهد شد....
از اسفند شما پیداست فروردین نخواهد شد

اللهم چه با ما چه بی ما

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم اذهب عن امامنا الحزن

اللهم احفظه فی حفظک الحصین و ایده و عجل فرجه

اللهم انا ترغب الیک فی دوله کریمه...

خدایا آرزو بر جوانان عیب نیست هرچند آرام آرام داریم پیرهم می شویم و موهای سر و صورتهامان با سرعتی رو به سفیدی گذاشته اند ...

اللهم...

یامولای...

برگرفته از وبلاگ مناهل

آدرس وبلاگ :http://manaahel.blogfa.com

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
فرارسیدن ماه محرم ماه حزن و اندوه شیعه به تمامی عاشقان امام حسین (ع) تسلیت باد
 
 
امام صادق علیه السلام فرمودند :
 نفس کشیدن کسى که بخاطر مظلومیت ما محزون باشد ، ذکر و تسبیح است .
 منبع : کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمى (ره)
حضرت صادق علیه السلام فرمودند : 
 خدا حیا مى‏ کند گریه کننده بر حسین ابن على علیه السلام را عذاب نماید .
 منبع : کتاب اشک حسینی سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 94
یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 8:26 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

نقل شده كه دو نفر از شيعيان در گذرگاهي از بغداد به مجلس بزرگي رسيدند.

پرسيدند اين مجلس متعلّق به  كيست؟

گفتند مجلس درس امام اعظم ابوحنيفه است .

راوي حكايت مي گويد رفيق من كه اسمش فضل بن حسن بود و مردي متعصّب در مذهب شيعه و در عين حال آدمي بحّاث و با اطلاع از مباني مذهب بود ، گفت من مي روم و با اين مرد مباحثه مي كنم و تا او را ملزم و مجاب نكنم از اين مكان نمي روم.

گفتم اين عالم بزرگي است و از عهده ي بحث با او بر نمي آيي .

گفت من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمي شود .

وارد مجلس شديم و نشستيم و در يك فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت ايها العالم من برادري دارم كه رافضي است ( يعني شيعه است) و من هر چه مي خواهم به او بفهمانم كه ابوبكر بعد از پيامبر اكرم ، افضل امّت و خليفه به حق بوده قبول نمي كند و مي گويد علي بن ابيطالب ، افضل و خليفه به حق است . شما يك دليل قاطعي به من ياد بدهيد كه به او بفهمانم و او را به

راه راست بياورم .

ابوحنيفه گفت به برادرت بگو بهترين و روشن ترين دليل اين است كه پيامبر اكرم همواره در ميدان هاي جنگ ، آن دو بزرگوار ! ( ابوبكر و عمر) را كنار خود مي نشاند و علي را مقابل نيزه و شمشير دشمن مي فرستاد و اين نشان مي دهد كه آن دو نفر ، محبوب پيامبر بوده اند و چون آن حضرت مي خواسته كه آن ها بعد از خودش جانشين باشند آنها را حفظ مي كرد و چون علي را دوست نمي داشت طردش مي كرد و به ميدان مي فرستاد تا كشته شود و اين بهترين دليل بر

افضليت ابوبكر و عمر است !

فضل گفت بله من اين را به برادرم مي گويم ولي او از قرآن به من جواب مي دهد كه خداوند فرموده است: « خداوند ، مجاهدين را بر قاعدين و نشستگان برتري داده و اجري بزرگ براي آنان آماده است» و به حكم اين آيه ، علي چون مجاهد بوده افضل از ابوبكر وعمراست كه قاعد بوده اند .

ابوحنيفه گفت به او بگو از اين بهتر مي خواهي كه ابوبكر و عمر قبرشان كنار قبر پيامبر و چسبيده به قبر آن حضرت است در حالي كه قبر علي از قبر پيامبر دور افتاده و در عراق است .

فضل گفت بله اين را هم به برادرم مي گويم امّا او مي گويد آن ها غاصبانه در كنار پيامبر اكرم دفن شده اند براي اين كه خداوند فرموده است « اي مؤمنان بدون اذن و اجازه پيامبر ، داخل خانه اش نشويد...»  و مي دانيم كه رسول اكرم در خانه خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانه آن حضرت دفن شده اند و محل دفن ايشان غصبي است .

ابوحنيفه كه از اين گفتگو سخت ناراحت شده بود تأمّلي كرد و سپس با لحني تند گفت به اين برادر خبيثت بگو آنها غاصبانه در خانة پيامبر دفن نشده اند بلكه عايشه و حفصه كه دختران آن دو بزرگوار و همسران پيامبر بودند و ازپيامبر مهريه طلبكار بودند، پدرانشان را در مهرية خودشان دفن كردند .

فضل گفت بله من اين مطلب را هم به برادرم گفته ام ولي او باز آيه اي براي من مي خواند و مي گويد پيامبر صلي الله عليه و آله به همسرانش بدهكار نبوده براي اينكه خداوند فرموده است « اي پيامبر ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته اي براي تو حلال كرديم» طبق اين آيه ، پيامبر اكرم مهريه ي زن هايش را داده بود و وقتي كه از دنيا رفت به زن هايش بدهكار نبوده است .

ابوحنيفه اندكي تأمّل كرد و گفت به اين برادرت بگو درست است كه همسران پيامبر، مهريّه طلبكار نبوده اند اما سهم الارث كه از ماتَرَك پيامبر داشته اند و ماتَرَك  (يعني آنچه پيامبر اكرم بعد از مرگش از خود باقي گذاشته ) نيز همين خانه اش بوده و شرعاً سهمي هم از آن خانه به همسرانش مي رسد و چون عايشه و حفصه وارث پيامبر بوده اند پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن كرده اند و بنابراين غصبي در كار نبوده است .

فضل گفت بله من اين را هم به برادرم گفته ام ولي او مي گويد شما آقايان سنّي ها مگرنمي گوييد كه پيامبر ارث نمي گذارد و خودتان حديث نقل مي كنيد كه پيامبر اكرم فرموده است « ما پيامبران اصلاً ارث نمي گذاريم و هر چه از ما باقي مانده صدقه است» پس طبق گفتة خودتان عايشه و حفصه سهم الارث نداشته‌اند . به همان دليلي كه شما حضرت فاطمه را از فدك محروم كرديد وگفتيد پيامبر ارث نمي گذارد آن دو همسر نيز نبايد ارث ببرند . آيا دختر از پدر ارث نمي برد اما همسر از شوهر ارث مي برد ؟ حالا بر فرض بپذيريم كه آنها سهم الارث داشته اند ، مگر نه اين است كه ميّت اگر فرزند داشته باشد ، سهم الارث زوجه اش يك هشتم ماتَرَك مي شود ، در اين جا تمام ماتَرَك پيامبر اكرم يك حجره (اتاق) بوده كه وقتي آن تقسيم بر هشت شود يك قسمت از آن هشت قسمت تقسيم مي شود ميان همسران پيامبر اكرم كه نُه نفر بوده اند و در نتيجه سهم هر يك از عايشه و حفصه به قدر يك وجب هم نمي شود، پس چگونه آن دو هيكل بزرگ در يك وجب زمين جا شده اند ؟!

سخن كه به اينجا رسيد ابوحنيفه حسابي از كوره در رفت و با لحني خشم آلود فرياد كشيد اين مرد را بيرون كنيد اين خودش رافضي است و اصلاً برادر هم ندارد

یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 10:37 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

13 آبان امسال همزمان شده است با ماه محرم.ماهی که بزرگترین درسها را سرور آزادگان جهان به تمامی انسانها آموخت.محرم , حسین , عاشورا و فرهنگ شهادت در پیش روی همه است و همه به اقتضای دل پاک و بی آلایش خود از آن بهره می برند.حسین به ما آموخت که سیاست بر مبنای فریب و دروغ جایی در گفتمان یک مسلمان ندارد.حسین به ما آموخت که بر سر اصول با کفار مسلمان نما نباید بر سر میز مذاکره نشست.حسین (ع)به ما آموخت که در انجام هر کاری رضایت خداوند بزرگ در اولویت باشد.انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر ولایت و عاشورا که همان فرهنگ شهادت است بر پهلوی وطن فروش پیروز شد و در بزنگاهها و پیچ های تاریخی با تکیه بر دو بال ولایت و شهادت در مقابل زورگویان ایستاده است.در این میان حساب نظام و انقلاب با تازه به دوران رسیده هایی که تشنه پاچه خواری برای مستکبران هستند , جداست و اینان اگر صدها بار از در خانه غرب رانده شوند باز هم مجیزگوی مستکبران جاسوس و مفسد هستند.سیاست اسلامی جمهوری اسلامی ایران را یک رهبر الهی و خدایی تعیین می کند و در سایه تدبیر و حکمت این مرد بزرگ است که تاکنون با وجود سرکار آمدن هر تفکر سیاسی در منصب ریاست جمهوری باز هم این نگهبان پارسا و حکیم است که با عنایات ویژه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه کشتی تنها حکومت شیعه را در تلاطم حقه بازی ها  وفریبکاریهای مستکبران و دسیسه های صهیونیزم جهانی با تمام قدرت به پیش می برد.روز 13 آبان ملت فهیم و بصیر ایران باز هم به شیفتگان قدرت و استکبار این پیام را گوشزد می کنند که عزت خود را فدای مذاکرات بی نتیجه با شیاطین بزرگ و کوچک نمی کنند و مومنین به نتیجه مذاکره با شیاطین بدبین هستند اما شیفتگان شیاطین هنوز امیدوار و هر چند بارها توسط آنها گزیده شده اند اما باز هم به آنها امید بسته اند و چه نیکو امام صادق ما فرموده است که مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود و همین جمله را با تعبیر دیگری برای انسان عاقل هم به کار برده اند اما بعضی دوستان ظاهراً تمایلات شدیدی دارند تا بارها گزیده شوند و باز هم به دامان کفار پناهنده شوند.

روز 13 آبان با آگاهی تام بار دیگر شعار مرگ و ننگ بر مستکبران جهان در ایران اسلامی طنین انداز می شود تا گوش کسانی که نمی توانند واقعیتها را بشنوند کر شود و چشم کسانی را که حتی طاقت دیدن چند بیلبورد در تهران و مشهد را ندارد چه رسد به دیدن جمعیت وفادار به آرمانهای امام خمینی و امام خامنه ای و آرمانهای شهدای گرانقدر کور شود

منبع:بیانیه مهندس زارعی در وبلاگ تیتربرتر

چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:, :: 8:40 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم


تابستون یکی از دوستان صمیمیم از تهران با خانوادش اومدن مشهد چند روزی خونمون موندن وقتی  تصمیم گرفتن برگردن شهرشون و حدودا ساعت

11 صبح بود که زدن به جاده و رفتن.


بعد از یک ساعت بهش زنگ زدم گفتم کجایی گفت حدودا 50 کیلومتر از

شهر خارج شدم و دارم میرم سمت تهران و ان شاالله فردا
می رسیم  تهران .
 بهش گفتم همین الان برگرد که کار مهمی باهات دارم.

گفت چه کار مهمیه مگه؟ گفتم خیلی مهمه تو فقط برگرد تا بهت بگم،

گفت خب تلفنی بگو آخه هوا خیلی گرمه و حوصله برگشتن ندارم در


ضمن تهران کارای مهمی دارم که باید فردا بهشون  رسیدگی کنم.

گفتم نه نمیشه همین الان برگرد گفت خب بعدا بگو منم پامو کرده بودم

توی یه کفشو می گفتم نه نمیشه باید برگردی اون بی چاره هم توی

اون هوای گرم با ماشین بدون کولر و مدل پایینش دوباره برگشت و اومد

خونمون.
 وقتی منو دید خیلی مشتاق بود که این کار بزرگ بهش بگم و

منم با همه وجودم بهش گفتم *دوستت دارم!*


ولی نمی دونم چرا مثل دیوونه ها نیگام کرد و با نهایت عصبانیت بهم

گفت: همین؟ منم گفتم: آره! گفت: تو که قبلا هم بهم اینو گفته بودی؟

گفتم خب الان رسمی تر گفتم دیگه!

خیلی ناراحت شد که این همه راه کشوندمش تا فقط بهش بگم دوست

دارم. خانوادش که می خواستن منو خفه کنن ولی باور کنید دوست

داشتم جلوی همه بهش بگم دوست دارم.

واسه هرکسی این جریانو تعریف کردم بهم گفت: کارت اشتباه و از عقل

به دور بوده نظر شما چیه؟




اره اگه حقیقت و بخواید هیچ عقل سالمی اینو قبول نمی کنه که من این

دوستم و خانوادشو توی این گرما اذیت کنم تا فقط بهش بگم دوست دارم

پس چطور حرف اهل سنت و باور کنیم که می گن پیامبر اکرم صلی

الله علیه وآله در غدیر خم 120 هزار نفر و توی صحرا و زیر نور افتاب سه

روز نگه داشت و اخرش به حضرت علی علیه السلام فرمود: علی جان

من تو رو دوست دارم؟؟؟؟؟؟؟

و علي أبن أبي طالب دوست من است !!!!!

من که عقلم قبول نمی کنه


اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوِلایَةِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
عید سعید غدیرخم مبارک
دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

ماجرای دیدار امام رضا(ع) با حضرت عبدالعظیم

حضرت عبدالعظیم (ع) که هم اکنون در شهر ری ایران مدفون هستند روایت می‌کند، مولایم امام رضا (ع)، برای من پیام فرستاد و فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو، راهی را برای نفوذ و تسلط شیطان بر خود باز نگذارند، آنان را به راست­گویی در سخن و ادای امانت وادار کن و همچنین به آنان دستور بده، در مسایل پوچ و بیهوده بحث و جدال را ترک نموده و سکوت اختیار کنند و باز به آنان دستور بده، به سوی هم روی آورند، با هم معاشرت کنند و به دیدار یک­دیگر رفته، ارتباط برقرار نمایند؛ زیرا این عمل موجب تقرب و محبوبیت نزد من می‌گردد!

ای عبدالعظیم! دوستان و یاران من نباید، وقت خود را صرف مخالفت و سرکوبی هم­دیگر نمایند. من با خود عهد کرده‌ام، هر کس مرتکب این­‌گونه اعمال مخرب و هستی سوز شود، و حتی یکی از دوستان مرا مورد خشم و ناراحتی قرار دهد، از خدا بخواهم، او را در دنیا گرفتار سخت‌ترین عذاب­‌ها کند و در آخرت نیز از زیانکاران باشد!

این مطلب را هم، برای آنان توضیح بده که، خداوند نیکوکاران آنها را آمرزیده و از بدکاران آنها هم در گذشته است، مگر کسانی که شرک آورده یا موجب تجاوز و اذیت به یکی از اولیاء و دوستان من شده، یا عداوت و کینه آنان را در دل داشته باشند؛ زیرا چنین گناهانی را پروردگار نمی‌آمرزد، مگر این­که از کار زشت خود بازگشت واقعی نمایند و آن را جبران کنند، وگرنه روح ایمان از قلب آنان می‌رود و از دایره ولایت ما خارج می‌شود و از آن بهره‌ای نخواهد برد، و بدان­که من، از آثار شوم چنین گناهان و لغزش­‌های خطرناکی به خدا پناه می‌برم!

دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 8:44 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

جنجال آفرینی چندباره نعیمه اشراقی، نوه هنجارشکنِ حضرت امام(ره)، این بار خانواده شهدا و خاصاً همسران مظلوم شهدا را هدف گرفت؛ هنجارشکنی که بارها و بارها خاطراتی جعلی و ساختگی از امام در فضای مجازی منتشر می کرد تا پروسه ی قُبح شکنی روح پر فتوح انقلاب را تکمیل کند.

نعیمه اشراقی نوه ی دختری حضرت امام که بارها و بارها به دروغ مسائلی را در خصوصِ حیا و حجاب و حدود حجاب، رعایت محرم نامحرمی، مسائل سیاسی و برخورد با فرقه ها و مکاتب ضاله را بیان کرده که متأسفانه بیت و مؤسسه ی به نام حضرت امام هیچ واکنشی را نشان نداده اند بلکه تلویحاً تأیید می کردند اخیراً در صفحه ی فیس بوک شخصی خود مطلبی را با عنوان لطیفه ولی با محتوایی توهین آمیز در خصوص خانواده شهدا بیان کرده است که از چند منظر این توهین را می توان بررسی کرد.

خانم اشراقی، در جدیدترین افاضات خویش عنوان کرده: حضرت امام می گفت که پاسداران همسران شهیدان را به ازدواج خود درآورند و کاش من هم یک پاسدار بودم!!

به جد می توان این حرکت را در کنار بقیه ی حرکات این جریان و این افراد تحلیل کرد که این جریان از طرفی به دنبال تحریف بیانات و رفتارهای امام است و از طرفی به دنبال مشروعیت زدایی و قبح شکنی در خصوص حضرت امام هستند تا بتوانند جامعه و افکار عمومی را به سمت تفکرات انحرافی بکشانند.

اما اینجا جا دارد تذکراتی به همسر شهید باکری و فرزند شهید همت  داده شود در خصوص اتخاذ کردن مواضع متناقض!

جالب است بدانید همسر شهید باکری که(از شهدای والا و الگوی جوانان این مرز و بوم است ) چندین بار و خاصاً در قضایای فتنه 88 به دفاع تمام قد از جریان فتنه گر پرداختند. بارها و بارها از سران فتنه حمایت کرده و در پراکندن شبهات در جامعه نیز نقشی داشته است. خانم شهید باکری، بعد از خطابه های ولی فقیه زمان خطاب به این جریان، همچنان راه خود را ادامه داده و حتی همین امسال وقتی رهبر حکیم انقلاب بعد از انتخابات 92 و پیروزی حسن روحانی، فرمودند: در سال 88 یک جریان نانجیب و کاندیداهای نانجیب در برابر جریان قانون ایستادند. خانم باکری در اظهار نظراتی بسیار عجیب که در سایت های ضدانقلاب نیز پوشش داده شد گفتند" من هنوزهم توجیه نیستم. چه کسی نانجیب است؟ ما؟ همه ما برای مملکت مان کار میکردیم. حالا ممکن است عده ای در این وسط،از هر طیفی،سواستفاده کرده وخواسته باشند کارهای دیگری انجام دهند ولی ما از اول انقلاب تاکنون تلاش کرده ایم.هیچ کدام هم عامل بیگانه نبوده ایم، جز اینکه همپای مردم بودیم و میخواستیم مردم از حقوق شان بهره مند باشند هیچ مساله دیگری نبود. برای همین هم به من برخورد. ما هیچ کدام نانجیب نبودیم و نانجیبانه هم عمل نکردیم.

همسر شهید باکری می افزاید: میرحسین موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی واقعا آدم های نجیبی هستند. هیچ وقت هیچ چیز نانجیبانه از آنها شنیده نشده است. هر چه اتهام به آنها زدند هیچ نگفتند. آنها پای حقوق مردم ایستادند و به خاطر مردم آمدند. یعنی فکر میکنم ما نجیب تر از آقای موسوی، آدمی داریم؟ ایستادن کنار مردم نانجیبی است؟ "

اینها تنها بخشی از افاضات خانم باکری است.

فرزند شهید همت هم که در سال 88 دست مایه خیلی از رسانه های فتنه گر شدند ظاهراً همراه مادر محترم(همسر شهید همت)، بارها و بارها رسانه های فتنه گر از آنان به عنوان مدافعان جنبش سبز سخن گفتند. به دروغ یا به راست. البته از آنجا که ارادت خاصی به شهید همت دارم ان شاءالله که دروغ بوده. اما هیچ وقت بصورت قاطع حرکت یا اعلام موضع یا بیانیه ای از طرف این برادر محترم هم صادر نشد که نه ما فتنه گر نیستیم! شاید هم در جایی اتخاذ کردند اما به هر حال شدت سوء استفاده جریان قدرت طلب ساختارشکن به حدی بود که چهره ی خیلی از خانواده شهدا را در منظر عموم غبارآلود کرد. البته خیل بسیار کثیری از خانواده شهدا در دفاع از ولایت ورود کردند و بیانیه ها دادند و اعلام حمایت کردند.

حال وقتی خانم اشراقی برای بار چندمین بار به صداها و رسانه های دشمن بله گفتند فرزند شهید همت وارد میدان می شود و با لحنی بسیار تند علیه اشراقی موضع گیری می کند و حرکت ایشان که بسیار به جا بود اما سخن ما در این مطلب این است: که خانم شهید همت! همسر شهید باکری! و فرزند شهید همت: آمدید ولی حالا چرا!!

در این چند سال که این جریان از شما به عنوان خانواده شهدا سوء استفاده کرده و برای خویش مشروعیتی دست و پا می کرد شما کجا بودید؟ وقتی علمدار عالم تشیع از همه می خواست اعلام موضع کنند و فتنه گران را به مردم معرفی کنند شما کجا بودید؟ آیا هنوز که هنوز است پشت پرده های این جریان برای شما روشن شده است و فهمیده اید که این ها دستشان در دست دشمنان ملت است؟ یا نه همانند سال 88 همان راه را ادامه می دهید؟ آیا می بینید که این جریان و نوچه هایشان به چه راحتی به شما که همسران شهدای والایی هستند توهین می کنند و شما را به تمسخر می کشند؟

خانم باکری! آیا عمق مطلب را فهمیده اید که این جریان فقط و فقط برای رسیدن به اهداف خود از شما به عنوان وسیله استفاده می کند؟؟؟

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

 نوش دارو بعد از مرگ سهراب آورده ای

البته خود شما هم بهتر می دانید که هیچ کسی جز حزب الله درد دل شما و مشکلات شما را نمی داند و غیر از حزب الله هیچ طیفی همدرد و همدل شما نیست پس عزیزان به حرمت همین شهدایی که از حزب الله بودند خیلی مواظب باشید خیلی ... ان شاء الله خود این شهدای بزرگوار دست خانواده خود و ما را بگیرند و خداوند همه ما را از فتنه های آخرالزمان حفظ کند آمین!

سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
شب اول قبر آيت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقاي حائري، اوضاع‌تان چطور است؟ آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بي‌کسي  غربت کردم: - خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسي را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور. نوري چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند: - من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائري! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد.(1)
1- ناقل آيت‌الله العظمي سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي(ره)
 

سلام این مطلب رو استادم (ببخشید منظورم همون آقای مطهری نیا هست آخه گفتن بدشون میاد بهشون دکتر یا استاد بگیم) برام فرستادن و چون امروز خیلی کار داشتم ازشون اجازه گرفتم که شنبه بگذارم تو وبلاگم ولی باهمه مشغله کاریم طاقت نیاوردم مطلب به این جالبی رو الان نگذارم
قربون امام رضا بشم نه که دلم براش خیلی تنگ شده هی این روزا درمورد کراماتش برام مطلب میرسه این یکی خیلی امیدوارکننده بود و آدم احساس میکنه یکی هست که هواشو داره و تنهاش نمیگذاره یه دوستی که نه تنهاقدرشناس هست بلکه خیلی خیلی رئوف و مهربونه  دعا کنید عید قربان بتونم برم پابوسش و نایب الزیاره شما باشم اگه شما هم زودتر رفتید سلام منو برسونید و دعا کنید ماهم جزء زائرین واقعیش باشیم تا به ماهم سر بزنه .بازم التماس دعا از همه دوستان خوبم

یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

امروز روز زیارتی امام رضاست و تولدم سال پیش هم روز ولادتش مقارن شد با روز تولدم ان شاءالله باهش محشور بشم و موقع مرگمم خودش بیاد ملاقاتم وشفاعتم رو بکنه هرچند که وقتی میرم خونه سعی میکنم زیاد برم حرم ولی بازم خیلی زود دلم براش تنگ میشه موقع تصادفم هم از خودش و مادرش حضرت زهرا شفامو خواستم و شب قدر رفتم نذرم رو تو حرم ادا کردم یادمه مکه ام رو هم امام رضا بهم داد و قشنگ متوجه شدم که کار خودش بوده وقتی رفته بودم مدینه ومکه اونجا هم دلم برا حرم امام رضا تنگ شده بود ولحظه شماری میکردم که برگردم ایران و برم حرم آقا، گاهی باخودم میگم آقا منو تبعید کرده کرمان برا اینکه اون زمان که پیشش بودم قدرشو نمی دونستم و کمتر میرفتم حرم هر موقع میرم مشهد قبل از رفتنم به خونه یا برگشت قبل از حرکت به کرمان باهمه شلوغی و ترافیک و وقت کم دوست دارم برم حرم امام رضا وبابام همیشه می ناله میگه دختر تو که هنوز دیروز حرم بودی یا اینکه بعدا هم میتونی بیای چرا اینقدر میری حرم و جلو ضریح از همین جا هم سلام بدی امام رضا قبول میکنه البته بابا حق داره به خاطر اینکه جانباز شیمیایی هست ترافیک خیابون امام رضا اذیتش میکنه و منو درک نمیکنه چون خودش همسایه امام رضاست و همیشه کنارش!یکی منو درک میکنه که مشهدی باشه یا هم استانی ویه مدتی بره یه استان دیگه و تو غربت بعد میفهمه دوری از امام رضا چه سخته حتی بیشتر ازینکه دلت برا خونه تنگ بشه برا حرم امام رضا برا صحن انقلاب و حوض اسماعیل طلا برا مسجد قدس و صحن گوهرشاد برا باب الرضا برا ذره ذره خاک حرم امام رضا دلت تنگ میشه خوشبحال خادمین باصفای حرمش که تو بهشت نفس میکشند و خدمت میکنن ایشالله همه ما جزء خدام امام رضا نشد خدام امام زمان باشیم بحق رضا(ع) . آمین

راستی اگه شما هم دلتون برا حرم امام رضا تنگ شده و نمیتونید برید پابوس امام رضا میتونید با شماره زیر تماس بگیرید

05112003433

سلام منم برسونید!

راستی امروز خواستم تشکر کنم از همه دوستام که بهم تبریک گفتن بخصوص تشکر ویژه میکنم از دوتاشون که میدونم خیلی هم خوشحالند نه امسال و پارسال بلکه ازون زمانی که من حتی معنی تولد و خوشحالی رو نمیدوستم آره درست فهمیدید مامان و بابای عزیزم ممنونم بخاطر تمامی زحمتهایی که برایم کشیدید و من رو تربیت کردید ببخشید منو که اینقدر اذیتتون کردم یادمه هربار که توراه مشهد-کرمان  بودم یا مسافرت مامان میگفت بابا تا صبح خوابش نمی برد و نگرانت بود و هربار که من اعتراض میکردم بابا میگفت هنوز نمیتونی درک کنی هر زمان شما بچه هاخودتون پدرمادرشدید بعد میفهمید ما چقدر نگرانتونیم راست میگن وقتی بعد تصادفم بابا که زمان جنگ اون همه سختی رو تحمل کرده بود آخ نگفته بود،شش کیلو کم کرد و مامان مریض شد ویه ماه حالش بد شد و همه میگفتن چقدر پیر شدن و موهاشون سفید شده  تازه فهمیدم هیچ دوستی هیچ کسی در دنیا جای پدرمادر آدم رو نمیگیره ایشالله همیشه سایه شون بالا سرم باشن و همه پدر مادرای ما بچه مسلمونا سلامت باشند و ماهم بتونیم قدرشون رو بدونیم یا حداقل بی احترامی بهشون نکنیم آمین

دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 8:42 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

سلام معولاً خيلي از ماها وقتي مريض ميشيم، ناراحت ميشيم و صبرمون رو از دست ميديم و حتي گاهي هم از خدا بخاطر بيمار کردنمون شکايت مي کنيم!
اما اگه اين حديث زيبا رو بدونيم يه کم فکرمون باز ميشه و درجه ي صبر و تحمل مون بالا ميره ومي فهميم خداي مهربون، تموم کارهاش حکيمانه و از روي حساب و کتابه:

امام رضاعلیه السلام مي فرمايد:
بيماري براي مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و براي کافر، عذاب و لعنت است،

و بيماري از مؤمن زائل نمي شود تا اينکه گناهي بر گردن او نماند.

 

 

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است 
هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید

اینجا بهشت ،شهر خدا، شهر مشهد است

ولادت باسعادت سلطان، امير و ولي نعمت تمام ايرانيان، حضرت رضا علیه السلام مبارک

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, :: 8:56 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 ماه مبارک رمضان، ماه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. وقتی به اعمال و دعاهای خاص وارد شده در این ماه نگاه می کنیم با کمی دقت متوجه می شویم همه در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. برای نمونه دعای افتتاح که بسیار تاکید شده است در شبهای ماه مبارک خوانده شود، به دعای حضرت مشهور است.

«اَللّهُمَ اِنّا نَرغَبُ اِلَیک فی دَولَه الکَریمَه، تُعِزُ بِها اِلاسلامَ وَ اَهلَه، وَ تَذِلُ بِهَا النِفاقَ وَ اَهلَه وَ تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُعاه الی طاعَتِک وَ القادَه الی سَبیلِک ...»

«اَللّهُمَ اِنّا نَشکوُا اِلَیک فَقدَ نَبِیِّنا ....وَ غَیبَتهَ وَلِیِّنا، وَ کَثره عَدُوِّنا، وَ قِلَّه عَدَدِنا، وَ شِدَّه الفِتَن ....»

هم چنین در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است، دعای «اَللّهُمَ اَدخِل عَلی اَهلِ القُبورِ السُرور... » دعای فرج و ظهور امام عصر ارواحنا له الفداء است. زیرا فقط درآن دوره است که همه غم ها تبدیل به شادی می شود. همه زندانی ها آزاد می شوند. همه نیازمندان بی نیاز می شوند. همه مشکلات بر طرف می شود. همه ناراحتی ها از بین می رود. ماه رمضان ماهی است که دعا در آن مستجاب است. در دعاهای مستجاب، هر کس در کل سال بعد از هر نماز واجب، دو دعای مستجاب دارد.  هرکس در هر رتبه و جایگاهی باشد، آیت الله بهجت با آن مقام یا بی سرو پایی، حداقل دو دعای مستجاب همه بعد از نمازهای واجب شان دارند و در ماه مبارک رمضان این دعا، برای بعد از هر فریضه واجب توصیه شده است. برای اطلاع بهتر و بیش تر از این جنس دعاهای امام زمانی در ماه مبارک رمضان می توان به صحیفه مهدیه مراجعه کرد.

شب 23 ماه مبارک رمضان که احتمال شب قدر بودن آن بیش از دو شب دیگر است، مهم ترین عملی که بی عدد گفته شده است تکرار شود، در هر نشستن، برخاستن و... دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

بعد از اینکه 29 یا30 شب و روز با برکت از ماه مبارک گذشت، روز عید فطر قرار است به روزه داران جایزه داده شود. مقدمه گرفتن جایزه دعای ندبه است و با همین نگاه دعای قنوت نماز عید فطر را باید بررسی کرد. بالاترین و بزرگ ترین چیزی را که بندگان صالح خدا در کل قنوت نماز عید فطر می خواهند و چند بار تکرار می کنند،  تماماً در درخواست فرج خلاصه می شود. شکوه و عظمت نماز عید فطر بوی عطر نماز عید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارد. افراد با تیپ های مختلف متوسط ، قوی، ضعیف، حزب اللهی و غیرحزب اللهی و... هر کس در هر جایگاه و مقامی که باشد مثل اینکه خدا دستی پشت سرش می گذارد تا در نماز عید شرکت کند. آیت الله مهدوی کنی حفظه الله تعالی بر اساس مبنایی دقیق و حکیمانه نمازهای پراکنده عید فطر مساجد را به خصوص در تهران دارای اشکال می دانند. زیرا جایی که رهبر و ولی فقیه حضور دارد با این کار در واقع مجد و شکوه و عظمت اسلام را دچار خدشه می کنیم. فلسفه نماز عید چیز دیگری است و این کار یکی از ظلم های اجتماعی رایج دوره ما به اسلام است. با نماز عید فطر متمرکز به امامت ولی ای که عطر ولی الله را به همراه خود دارد در نهایت شکوه و صلابت به تمام جهانیان پیام امام و امامت را اعلام می کنیم. تداعی آن نمازهای زیبای مسجد کوفه که روزی قرار است به امامت مولا و مقتدایمان بخوانیم و آیا شود که آن روز را ببینیم؟

ماه رمضان ماهی است که بیش از بقیه ایام سال می تواند بوی عطر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بگیرد پس قبل ازشروع ماه مبارک از خدا بخواهیم حداکثر استفاده را از ماه رمضان ببریم و ماهی معنوی که پر از عطر حضرت است شامل حالمان کند.

(به نقل از وبلاگ زیبای امام صبر)

یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:17 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه (89/10/7) در ذیل بحثِ موارد استثناء از حكم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذكر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نكات مهمی در تبیین احكام آن اشاره فرمودند، كه نظر به اهمیت بحث، این بخش از بیانات معظم‌له در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد: 

اينى كه اصلاً اين كار [غیبت] جايز است يا جايز نيست ولو به قصد اصلاح باشد، اين را نميشود به طور مطلق يك چنين چيزى را پابند شد؛ كه ما بگوئيم ما چون ميخواهيم در امر جامعه اصلاح كنيم، پس زيدى را، عمروى را يا يك جريانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهيم، غيبت كنيم؛ حالا آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، خيلى اوقات به غيبت هم اكتفاء نميكنند؛ خب، ملاحظه ميكنيد ديگر. گاهى چيزهائى را مى‌آورند كه معلوم نيست حدِّ غيبت(1) بر او صادق باشد؛ شايد مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غير علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نميشود اين را گفت كه اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراين اين جايز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است كه [در كتب فقهی] ذكر شده است.



ادامه مطلب ...
شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

دیدی بعضی وقتا دیدن بعضی آدما چقدر حالت رو می گیره چون دیدنشون خاطرات تلخی رو برات تداعی میکنه ؟!امروز صبح با تمام انرژی مثبتی که داشتم شاد وخندون رفتم سر قبر شهید حمید ادیبی (همون شهید هنوز گمنام دانشگاهمون!!) یه بنده خدایی رو دیدم حالم رو گرفت به شهید گفتم خودت از خدا بخواه امروز روز خوبی باشه و بی خیال شدم وشروع کردم باشهید احوالپرسی کردن و به عبارتی درددل کردن وحاجت خواستن با همکارم پاشدیم بریم که باز یکی دیگه از همون دسته افراد را بعد چندین ماه دیدم و بازم بروی خودم نیاوردم الان چند ساعتی گذشته ولی هنوز دلم گرفته میگم نکنه ما ازون دسته از افراد باشیم که امام زمان نخواد ببیننمون و با دیدنمون ناراحت بشه و یاد خطاها وگناهانمون بیفته خدایا! کمک کن دل آقامونو نشکنیم و جزء یاران باوفاش باشیم و همیشه در رکاب آقامون با شیطان بجنگیم. آمین

 

 

سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
باسمه تعالی
 لیلا شهرستانی محقق علوم اسلامی است که در امریکا زندگی می‌کند و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده است. وی دوره لیسانس را در دانشگاه کالیفرنیا استیت یونورسیتی فولرتون در رشته بیولوژی و دوره فوق لیسانس را در کالیفرنیا استیت پالی تکنیک یونورسیتی در رشته میکرو بیولوژی سپری کرده است. در جریان تحقیقات دانشگاهی جرقه‌ای در مطالعات میان رشته بین علوم اسلامی و میکرو بیولوژی در ذهن وی زده می‌شود که باب جدیدی را در فعالیت‌های او می‌گشاید.وی درباره فعالیت علمی خود می‌گوید:
رشتهٔ تحقیقاتی من در میکروبیولوژی در مورد لاکتوفرین بود. لاکتوفرین یک مولکول پروتئینی است که در خون ما وجود دارد این ماده در کلستروم (آغوز) شیر مادر به میزان زیادی وجود دارد. این ماده خاصیت ضد میکروبی دارد یا اینکه به مقدار زیادی جلوی میکروب‌ها را می‌گیرد. کاری که لاکتوفرین می‌کند این است که آهن را به خودش جذب می‌کند یعنی هر میکروبی که در قسمت لاکتروفرین باشد به خاطر اینکه آهن ندارد نمی‌تواند رشد کرده میکروفیلم درست کند. ماجرا این گونه بود که در یکی از رستوران‌های آمریکا به نام «جک این د باکسjack in the box» تقریباً حدود ۶ یا ۷ سال پیش اتفاقی افتاد که عده‌ای از اسهال خونی مردند
و بعد از تحقیقات مشخص شد که علت، این نوع باکتری‌هایی بوده‌اند که در دستگاه‌های گوارشی مثل روده و...؛ یعنی در بدن همهٔ انسان‌ها هستند.
ولی وقتی از طریق خوردن وارد بدن شود باعث ابتلابه اسهال خونی خواهد شد که درصد تلفاتش بالا است.
در این رستوران هم متوجه شدند که مدفوع زیر ناخن آشپز رستوران به گوشت منتقل شده و تعدادی از مشتریان را کشته است.

 

من با پروفسور هشام ابراهیم در مورد این تحقیق صحبت کردم که إن شاءالله چاپ بشود اما ایشان پیشنهاد دادند که بهتر است زیر نظر یک استاد غیر مسلمان تحقیقات را ادامه دهم تا در مجامع علمی امریکا پذیرفته شود! که البته در پی آن هستم



ادامه مطلب ...
یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

ورود امام زمان "عج الله تعالي فرجه الشريف" ممنوع
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند

هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند

لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود...1

برای عروس مهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند

از اينكه داییش سفر بود و به عروسی نمي رسيد دلخور بود

کاش می آمد ...1

خيلی از كارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئيس ...1

خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم ميكرد كه حتما بيايند

اگر نیایید دلخور میشوم

دلش مي خواست عروسی اش بهترين باشد. همه باشند و خوش بگذرانند

تدارک هم ديده بود

آهنگ و ارکست هم حتما بايد باشند، خوش نمی گذرد بدون آنها!!!؟


بهترین تالار شهر را آذین بسته ام

چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود

آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود


همان شبی که هزار شب نمیشود

همان شبی که همه به هم محرمند

همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود

این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم

همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست

آهان یادم آمد. این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید

همان شبی که داماد هم آرایش میکند. همه و همه آمدند حتی دایی و

اما ..................... کاش امام زمانمان "عج" بود


حق پدری دارد بر ما...1


مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


عروس برایش كارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.

به تالار كه رسيد سر در تالار نوشته بودند:



(
ورود امام زمان"عج" اكيدا ممنوع!)


دورترها ايستاد و گفت: دخترم عروسيت مبارک!1


ولی اي كاش كاری ميكردی تا من هم می توانستم بيایم...1 

مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید

(آخه امامان پدر معنوی ما هستن)

دخترم من آمدم اما ...1

گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت

و برای خوشبختی دختر دعا کرد!!!

 

 

شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:56 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

جنایت جدید تروریست های سوریه:اینبار هتک حرمت و نبش قبر صحابی پیامبر اکرم(ص) و یار امام علی (ع) جناب حجر بن عدی و ربودن جسد تازه و سالم ایشان

عناصر افراطی وابسته به گروه های تروریستی قبر “حجر بن عدی” را در شهر “عدرا” در استان “ریف دمشق” تخریب کردند.

مرقد حجر بن عدی یکی از اماکن زیارتی در سوریه است.
این عناصر افراطی با حمله به مرقد مطهر “حُجر بن عدی” (رحمة الله علیه) و تخریب ضریح و نبش قبر آن صحابی جلیل القدر، پیکر تازه و آغشته به خون او را بیرون کشیده و با خود به سرقت بردند.
پیکر حجر بن عدی هنگام خارج کردن آن از قبر کاملا سالم و مانند روز اول بود.
منطقه عدرا تحت کنترل عناصر وابسته به گروهک تروریستی جبهه النصره است.
این گروهک تروریستی و دیگر گروه های افراطی بارها تهدید کرده اند که اماکن زیارتی و مقدس را در سوریه تخریب می کنند.

عناصر مسلح هنگام حفر قبر حجر بن عدی که قبر عمیقی بود، به جشن و پایکوبی می پرداختند

 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:40 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 
قرار ملاقات شبانه ...
 
 
خداوند دنبال بهانه بوده تا آدمها رو به بهشت ببره و خیر دنیا و آخرت رو نصیبشون کنه و برای همین نمازی رو قرار داده به نام نماز شب ..
 

 
فکر میکنید شوخی میکنم؟ خودتون قضاوت کنید:
 

 

 
 
* آخه چه عبادتیه که حتی خوابیدن با نیتش صدقه محسوب میشه؟
 

 
«کسی که به نیّت بیدار شدن برای نماز شب بخوابد خواب او نوعی صدقه بشمار می‌آید و خداوند متعال برای او پاداش نماز شب را مقرّر می‌دارد»!
 

 

 
* یا حتی این که آدم موقع انجامش از شدت خواب آلودگی تلو تلو میخوره هم ثواب داره:


سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی صلیب گذاشته

 
بود و دیگری الله... مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دو
 
نگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول میانداختند.
  
کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب
 
دارد پول می دهند و هیچ کس به گدای پشت الله چیزی نمی دهد. رفت
  
جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است.
 
 
پس مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص که درست
  
نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لجبازی هم که
  
باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو.
 
گدای پشت الله بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب
 
و گفت: هی "اسدالله" نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟
 
 .
.
.
.
.
.
.
.

 
* مراقب باشید به خاطر لجبازی با یکی، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید،

 یا رای تان را در صندوق دیگری نیاندازید!!!

فرصت‌های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتبا با چنين فرصت‌هايی برخورد می‌کنند، درحالی که افراد بدشانس نه.


با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصت‌هايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.
به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصت‌های غيرمنتظره را مختل می‌کند. در نتيجه، آنها فرصت‌های غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست می‌دهند.
برای مثال وقتی به مهمانی می‌روند چنان غرق يافتن جفت بی‌نقصی هستند که فرصت‌های عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست می‌دهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می‌زنند و از ديدن ساير فرصت‌های شغلی باز می‌مانند. افراد خوش‌شانس آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می‌بينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌های خوش‌اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد می‌کنند.
اول آنها در ايجاد و يافتن فرصت‌های مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش می‌سپارند و براساس آن تصميم‌های مثبت می‌گيرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.
چهارم نگرش انعطاف‌پذير آنها، بدبياری را به خوش‌اقبالی بدل می‌کند.
در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا می‌توان از اين اصول برای خوش‌شانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرين‌ها به آنها کمک کرد فرصت‌های مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند.
يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم‌های شادتری شده‌اند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.

چند نکته برای کسانی که می‌خواهند خوش‌اقبال شوند:
به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد.
هر روز چند دقيقه‌ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد.

زندگي تاس خوب آوردن نيست،

تاس بد را خوب بازي کردن است  

 

یک شنبه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 18:46 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

ظلم فقط اين نيست كه آدم توى خيابان به يكى كشيده بزند. گاهى يك كلمه‌ى نابجا عليه يك كسى كه مستحقش نيست، يك نوشته‌ى نابجا، يك حركت نابجا، ظلم محسوب ميشود. اين طهارت دل را و طهارت عمل را خيلى بايستى ملاحظه كرد

پيغمبر اكرم ايستاده بودند يك كسى را كه حد رجمِ زنا را بر او جارى ميكردند، ميديدند؛ بعضى‌ها هم ايستاده بودند؛ دو نفر با همديگر حرف ميزدند؛  يكى به يكى ديگر گفت كه مثل سگ تمام كرد و جان داد - يك همچين تعبيرى - بعد پيغمبر به سمت منزل يا مسجد راه افتادند و اين دو نفر هم همراه پيغمبر بودند. توى راه كه ميرفتند، رسيدند به يك جيفه‌ى مردارى - به يك مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - كه مرده بود و آنجا افتاده بود. پيغمبر به اين دو نفر رو كردند و گفتند: گاز بگيريد و يك مقدارى از اين ميل كنيد. گفتند: يا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار ميكنيد؟! فرمود: آن كارى كه با آن برادرتان كرديد، از اين گاز زدن به اين مردار بدتر بود. حالا آن برادر كى بوده؟ برادرى كه زناى محصنه كرده بوده و رجم شده و اينها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پيغمبر اينجور ملامتشان ميكند!

 زيادتر نگوئيد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم. اينها آن وظائف ماست. اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابى هستيم، بنابراين هر كسى كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما - كمتر است، حق داريم كه درباره‌اش هر چى كه ميتوانيم بگوئيم؛ نه، اينجورى نيست. بله، ايمانها يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضى بالاتر از بعضى ديگر هستند. خدا هم اين را ميداند و ممكن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود

یک شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
 
1- چیزی نخرید!
بیشتر این بچه ها رو خونواده هاشون روزانه اجاره میدن. پولی که به اونها میدین و تموم کردن چیزایی که دستشونه باعث نمیشه اونا رو زودتر بفرستن خونه. به محض تموم شدن یه بسته چسب یکی دیگه میدن که بفروشه
2- بهشون بی اعتنایی نکنین!
نادیده نگیرینشون. بی اعتنا نباشین. راتونو نکشین و نرین. شیشه ماشین رو ندین بالا. این کارا باعث میشه اون بچه با تنفر از اجتماع برگ بشه. صبور باشین و توضیح بدین که اون وسیله رو لازم ندارن. خشونت به خرج ندین. اون بچه بزرگ میشه و این خشونت رو به جامعه برمیگردونه.
3- براشون دلسوزی الکی نکنین.
اگه کاری از دستتون بر نمیاد الکی بچه رو گیج نکنین. سوال الکی نپرسین که مجبور بشه دروغ بگه. اونها خانواده دارن اما مجبورن دروغ بگن. نگین دوست داری بچه من بشی؟ این جور حرفها آزار دادن روانیه بچه هاست.
 
چه کاری از دستمون بر میاد
 
1- بهشون خوراکی بدین
اکثر این بچه ها سو تغذیه دارن براشون خوراکی های مقوی بخرین و بهشون بدین و مطمئن بشین که میخورن. مثلا بسته کوچیک شیر یا موز، ساندویچ گوشت یا مرغ. نارنگی یا پرتقال. اگه بهشون پول بدین ازشون میگیرن. چیزی بدین که باعث بشه بدنشون تو این سرما مقاومت بیشتری داشته باشه و مریض نشن. لباس بهشون ندین چون ازشون میگیرن و وادارشون میکنن با لباس کم تو خیابون باشن که مردم دلشون بسوزه.
2- مثل یک فروشنده باهاشون برخورد کنین.
نذارین ازتون گدایی کنن. اگه داره التماس میکنه توضیح بدین که باید جنسش رو ببینین که آیا لازم دارین یا نه. یادتون باشه که شما مددکار اجتماعی نیستین و کاری هم از دستتون در همون لحظه بر نمیاد پس صبور باشین و سعی کنید لااقل مثل یک انسان با اون بچه برخورد کنید.
3- از کلمات مودبانه استفاده کنین. این بچه ها چیزی غیر از فحش و کلمات زشت و جمله هایی که مناسب سنشون نیست نمیشنون. باهاشون با احترام برخورد کنین تا همیشه تو ذهنشون بمونه که اجتماع دشمن اونها نیست.
4- به نزدیکترین کیوسک پلیس برید.
نگید که فایده ای نداره چون داره! اگر میزان گزارشات مردمی از جایی تعدادش بالا باشه اونها از بهزیستی تقاضای واحد جمع آوری متکدیان میکنن. در حال حاضر بهزیستی این امکان رو داره که بتونه بعضی از این بچه ها رو به عنوان بد سرپرستی از خونواده هاشون بگیره. ( میتونید توی گزارشتون بگین که میترسید از این بچه ها سواستفاده جنسی بشه) اونها وظیفه دارن که گزارش شما رو ثبت کنن.
 
به بنیاد کودک کمک کنید یا بنیادها و موسسات مشابه.
اونها سالانه از هزاران کودک کار حمایت میکنن
 
 
یک شنبه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی



برای استجابت دعا ،مکانها و زمان های خاصی توصیه شده است.


در بین زمان ها ماه رمضان،شب های قدر،شب جمعه و ... دیده می شود.
فاطمه زهرا سلام الله علیها در گفتاری عصر جمعه را یکی از بهترین زمان های استجابت دعا را بیان می فرمایند.
ایشان به نقل از پدر بزرگوارشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
"
به راستی در روز جمعه ساعتی است که مرد مسلمان در آن ساعت چیزی را از خدا می خواهد و خداوند عطا می کند (و دعایش مستحاب می شود)
پرسیدم :ای رسول خدا !آن کدام ساعت است؟
فرمود:آنگاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود.
ریاحین الشریعه ج1 ص 105 و فرهنگ سخنان فاطمه س ص 69)

 

https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif

 

یک شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 8:55 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

خدایا ، مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران
قدرت عقل توجیهشان می کنم! ،
ببخش .....

 

 

 

 

 

هم چاه سر راه تو باید بکنیم
هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم

این نامه چندم است که تو می خوانی؟
داریم رکورد کوفه را می شکنیم

 


تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم

اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم

من از سياهي شب هاي تار مي گويم

من از خزان شدن اين بهار مي گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسي كه با تو بماند، به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

 

یک شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:45 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 مهم ترین مطلب در داستان امتحان حضرت آدم علیه السلام و شیطان نکته اخلاقی و بسیا زیبا و در عین حال خیلی مهم و کاربردی است. حضرت آدم علیه السلام و شیطان هر دو اشتباه کردند، هر دو نافرمانی کردند، اما حضرت آدم علیه السلام توبه کرد و پیامبرشد و شیطان لجبازی کرد و بعد از آن به عنوان دشمن انسان و شاید به تعبیری دشمن خدا شناخته می شود. آیت الله مظاهری می گوید:« گناه نکنید، گناه نکنید، گناه نکنید،اگر گناه کردید، دیگر توجیهش نکنید، دستها را بالا بیاورید و بگویید که خدایا اشتباه کردم، ببخشید، توبه».

یک شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:9 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
 

 

مرد هندو در حال حمل مادر 88 ساله اش در ظرف گل
 
دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه . اگه نون می خواهید لواش می خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم . دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمی رم. هر کاری می خوای بکن!
داشتم فکر می کردم خواهرم بدون اینکه کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می کنم بازهم باید این حرف و کنایه ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور می شه به جای نون برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم . هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی کرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بی خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد.به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می اومدم تصادف شده بود. مردم می گفتند به یه خانم ماشین زده . خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟
گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم .فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برجها این نونوایی تعطیله. دلم نمی خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیقتر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونیها و فداکاریهای مامانم فکر می کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی ...؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه ... یه نقس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم قولهایی که به خودت دادی یادت نره
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی


دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون می آورد واقعا فاجعه است !

دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آن طرف تر می رود فاجعه است !

 

دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند فاجعه است !

دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون می رود، واقعاً فاجعه است !

دختر خانم چادری ای که توی عروسی ها بد عمل کند واقعاً فاجعه است !

دختر خانم چادری ای که حاضره شب عروسیش لباس بد بپوشه، فاجعه است !

دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند داره، فاجعه است !

دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسره، واقعاً فاجعه است!
اینها فاجعه اند
اما
دختر خانم چادری که وقتی یک دختر بدحجاب را می بیند و از او روی می گرداند نه تنها فاجعه است، بلکه یک بحران شدید و خطرناک است !!

به راستی ما چادری ها تا حالا چه قدر توانستیم روی بدحجاب ها اثر مثبت بگذاریم و نه تنها دید آنها را به پوشش عوض کنیم، بلکه آنها را به چادر متمایل کنیم؟

اگر کسی از ما بتواند یک دختر بدحجاب را باحجاب کند به معنای واقعی یک جهاد کرده است.
آیا تنها خود محجبه باشیم کافی است و دیگر تکلیفی نداریم ؟؟؟!!!

به راستـــی چه بایــــــد کـــــــــــرد؟؟
شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

چند شب پیش یادواره شهید گمنام سال پیش یا همون شهید حمید ادیبی امسال بود. ساعت 8 شب کنار قبر غریب شهید داخل پردیزه دانشگاه علوم پزشکی کرمان که خارج از شهره. هرکی خارج از دانشگاه می اومد متوجه غربت و مظلومیت شهید میشد تازه چقدر ظاهرسازی شده بود و خدا میدونه چقدر پول بابت فضاسازی خرج کرده بودن تا مثلا شبیه محل برگزاری یادواره ها بشه الحق خوب هم کار کرده بودند دست سربازا درد نکنه ولی صد حیف که روز شنبه پیش شهید رفتم اثری از یادواره جز داربست ها و آشغال ها کنار قبرش نبود !!دلم گرفته آقا از این زمونه،حالم از اینهمه ریا و ریاکاری  بعضی آدما  بهم میخوره ازینکه بعضی فقط بخاطر گزارش رد کردن و جلب توجه و چمیدونم مثلا زرنگ بازی کار میکنند که یخورده حقوقشون زیاد بشه یا جاپاشون محکم بشه دلم گرفته، ازینکه حرف شهید همت (که میگفت: فقط برای رضای خدا کار کنید )دیگه خریداری نداره دلم گرفته، ازینکه نکنه منم همرنگ جماعت بشم یا اینکه شدم و خودم خبر ندارم آقا جون میترسم من که اونقدر اراده ام قوی نیست خودت برام دعا کن مولای من نگذار بیش ازین دراین لجنزار گناه غرق بشم و بیش ازین شرمنده خودت وشهدای گلمون بخصوص این شهید عزیز دانشگاه بشم. 

 


یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی


 مهم‌ترين‌ پايگاه‌ شيعيان‌ شيفته‌ و عاشقان‌ دل‌ سوختة‌ حضرت‌ بقية‌ الله، ارواحنا فداه‌، مسجد مقدس‌ جمكران‌، در شش‌ كيلومتري‌ شهر مذهبي‌ قم‌ است‌. مطابق‌ آمار، همه‌ ساله‌، بيش‌ از پانزده‌ ميليون‌ عاشق‌ دل‌ باخته‌، از سر تا سر ميهن‌ اسلامي‌ و جهان‌، در اين‌ پايگاه‌ معنوي‌، گرد مي‌آيند، نماز تحيّت‌ مسجد و نماز حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌، عجل‌ الله تعالي‌ فرجه‌ الشريف‌، را در اين‌ مكان‌ مقدس‌ به‌ جاي‌ مي‌آورند، با امام‌ غايب‌ از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر كردار، رازِ دل‌ مي‌گويند، استغاثه‌ مي‌كنند، نداي‌ «يا بن‌ الحسن‌!» سر مي‌دهند، از مشكلات‌ مادّي‌ و معنوي‌ خود سخن‌ مي‌گويند، با دلي‌ خون‌بار، از طولاني‌ شدن‌ دوران‌ غيبت‌، شكوه‌ها مي‌كنند.
 آنان‌ كه‌ از شناخت‌ عميق‌تري‌ برخوردارند، به‌ هنگام‌ تشرف‌ به‌ اين‌ پايگاه‌ ملكوتي‌، همة‌ حوائج‌ شخصي‌ خود را فراموش‌ مي‌كنند و همة‌ مشكلات‌ دست‌ و پاگير زندگي‌ را به‌ فراموشي‌ مي‌سپارند و تنها «ظهور سراسر سرور منجي‌ بشر، امام‌ ثاني‌ عشر، حضرت‌ ولي‌ عصر، روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ فداه‌» را مسئلت‌ مي‌كنند؛ زيرا، اگر اين‌ حاجت‌ برآورده‌ شود، ديگر مشكلي‌ نخواهد ماند، و اگر اين‌ حاجت‌ روا نشود، حلّ ديگر مشكلات‌، مشكل‌ اساسي‌ را حل‌ نخواهد كرد.



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 14 تير 1398برچسب:, :: 7:50 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

چهار شنبه 14 تير 1398برچسب:, :: 8:49 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی


میلاد حجت خدا ، دوازدهمین ساغر الهی بر منتظران جمالش مبارک باد . . .

.

.

.

سلام ای انتظــار انتظـــارم  / سلام ای رهبر و ای یادگارم

سلامم بر تو ای فرزند زهرا /  سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا . . .

ولادت حضرت حق مهدی صاحب الزمان بر شما مبارک

.

.

.

دل شود امشب شکوفا در زمین

می زند لبخند شادی بر زمین

آسمان ِ دل تبسم می کند

روی ماهت را تجسم می کند . . .

ولادت حضرت مهدی (عج) مبارک

.

.

.

امشب ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس /  وز برج ولایت قمرى داد به نرجس

خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس /  برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس

میلاد صاحب الزمان بر شما مبارک

.

.

.

نیمه شعبان سرود زندگی است / نیمه شعبان فرار از بردگی است

نیمه شعبان سلامی از خــــدا / بر همه افراد شهر بنــدگی است . . .

ولادت حضرت مهدی (عج) بر شما مبارک

بر منتظرین مژده بده منتظر آمد / از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد

ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید

بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان می آید . . .

.

.

.

ما غایبیم، او منتظر آمدن ماست . . .

(میلاد مبارک)

.

.

.

هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم

اما به خود امام زمان چطور . . . ؟

.

.

.

یا مهدی ، ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق

میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را می داند

بیا و حسن ختام زمان باش . . .

.

.

خدایا با نور امام مهدی، همه‌ی تاریکی‌ها را روشن کن

(میلاد نور مبارک)

.

.

.

خداوندا رسان از ما سلامش / به گوش ما رسان یارب کلامش

بسوز سینه ى مجروح زهرا / نما تعجیل در امر قیامش

(عید شما مبارک)

 

سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, :: 8:32 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

·

  اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛ فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛ فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛ فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه‌ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات مردان و زنان بزرک کشورتو ندونی؛ فقر اینه که از بابک و افشین وامیرکبیر و مصدق... و مولوی و رودکی و خیام... چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛ فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛ فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز يك بار تفسير قرآن رو نخونده باشي فقر اینه که فاصله لباس خریدن‌هات از فاصله مسواک خریدن‌هات کمتر باشه؛ فقر اينه كه بهترين لباسها و آرايشت و عطرت مال از خونه بيرون رفتنه اما شب‌ها تو خونه لباس كهنه بپوشي و بوي كرمهاي عجيب و غريب بدي فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛ فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛ فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما به هيچ موسسه خيريه اي كمك نكرده باشي؛ فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛ فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛ فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و هابیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛ فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛ فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛ فقر اینه که هر سال عاشورا به در و همسایه نذری بدی اما ندوني امام حسين چرا از مكه خارج شد فقر اينه كه فكر كني ديگه خودت فهميدي خدا چيه و كيه و چي ميگه وقتي از شمس و مولانا گرفته تا انيشتين، در حيرت آفرينش و عظمتش و حكمتش متحير موندن فقر اينه كه يك غزل از شمس يا مولانا حفظ نباشي اما آهنگهاي افشين و اميد و پويا و آرش و حفظ باشي فقر اينه كه واسه ديدن كنسرت فلاني كلي پول خرج ميكني تا دبي ميري اما تا الان يك جلسه منطق الطير عطار رو نخوندي فقر اينه كه بگي اسلام بد و از مد افتاده و قديميه و باد بندازي تو گلوت و بگي ما عوضش مولوي داريم اما ندوني مولوي گفته من فقط قرآن رو منظوم كردم چه برسه به اينكه بدوني چرا فقر اینه كه فرق خرافات و عقده‌ها و كينه‌ها رو از دين ندوني فقر اينه كه از اسلام متنفر باشي وقتي فقط اسمش رو شنيدي و حتي معني اسمش رو هم نميدوني فقر اينه كه هر حكم و عقيده اي رو نسبت به ميزان لذتش بسنجي و اگر حال نميداد يا سخت بود، به اسم تمدن و آزادي لگدمالش كني فقر اینه که دم دکه روزنامه فروشی بایستی و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه‌ها رو بخونی و بعد یک نخ سیگار بخری و راهتو بگیری و بری؛ 

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 8:10 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

شب نيمه شعبان

 

این شب، شب بسيار مباركى است; از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه از امام محمّد باقر(عليه السلام) از فضيلت شب نيمه شعبان سؤال شد، فرمود: آن شب، بعد از شب قدر بافضيلت ترين شب هاى سال است. در اين شب، خداوند به بندگانش فضل خود را عطا مى فرمايد و به كرم خويش، آنان را مى آمرزد;در اين شب، براى تقرّب به خداوند سعى و كوشش نماييد! زيرا اين شب، شبى است كه خداوند به ذات مقدّس خود قسم ياد كرده است كه نيازمندى را دست خالى برنگرداند، مادامى كه معصيت و گناهى را نخواهد و شبى است كه خداى متعال آن را براى ما اهل البيت(عليهم السلام) قرار داد، آن گونه كه شب قدر را براى پيامبر ما قرار داد. پس در دعا و ثناى الهى در اين شب كوشش كنيد.(1)
از جمله بركات اين شب اين است كه ولادت باسعادت منجى عالم بشريّت، مهدى موعود، امام زمان ـ عجّل
 اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ در سحر اين شب در سال 255، در «سرّ من رأى»، واقع شد، و بر شرافت اين شب افزود.

 



ادامه مطلب ...

دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

فقط به خاطر شما !!!

سالهاست برای تولد امام زمان (عج) جشن میگیریم اما شاید با غفلت از کنار این جشن ها بگذریم ، جشن هایی که در تعدادی از آنها به بهانه جشن میلاد حقوق مردم و احکام خدا زیر پا گذاشته میشود یکی از این امور : ایجاد راهبندان و ترافیک به بهانه جشن وتوزیع شربت و شیرینی است که میشود با یک برنامه ریزی صحیح و تعیین یک محل مناسب و قرار دادن انتظامات توانمند از این امر که حق الناس مسلم است پرهیز کرد . برای اگاهی بیشتر از قباحت بعضی از کارهایی که در نیمه شعبان به بهانه جشن انجام میشود توجه شما را به این داستان واقعی زیر جلب میکنم:

داستانی جانسوز

 (... یکی از علمای بزرگ شهر اصفهان تعریف مینمودند که یکی از رفقای اهل سلوک ایشان  بعد از نیمه شعبان آن سال به محضر امام عصر ارواحنا فداه تشرف پیدا کرده بودند ، و حضرت را با صورتی کبود مشاهده کرده اند . ایشان از حضرت سوال نموده بودند که این کبودی چیست حضرت پاسخ داده بودند که این اثر سیلی هاییست که مردم در شب نیمه شعبان به حضرت زده اند ...) اگر این جریان تشرف نیز مطرح نبود احکام صریح اسلام که در رساله همه مراجع قابل یافت است  خطا بودن این رفتارها را به ما گوشزد می کند.

آیا  جای این نیست که هر کدام از ما به نوبه خود متذکر شده و مانع از این رفتارها به حد وسع خود شویم !!!

ما گوشه ای از آن  رفتار ها را فهرست وار ذکر میکنیم

1: اسراف شربت و شیرینی و غیره

2: کثیف کردن کوچه و بازار

3: بر هم زدن آرامش مردم با بلند کردن صدای بلند گو ها ویا صدای گاز دادن به موتورسیکلت ها

4: بر هم زدن نظم شهر ، به بهانه شادی

5: اختلاط محرم و نامحرم که دل امام زمان را خون میکند

6: استفاده از موسیقی های شبهه ناک و خدای نکرده حرام به بهانه جشن میلاد

7: غفلت از اعمال عبادی و مستحبی این شبها به واسطه افراط در مراسم و یا بی محتوایی آنها

8: غفلت از اصلی ترین موضوع یعنی خود امام زمان علیه السلام

9: چشم و هم چشمی و ...

البته در آخر باید ذکر کرد که این موارد فقط در بخش کوچکی از جشنها برقرار است و آن هم با مقداری توجه و آگاهی به حقیقت و چرائی این جشن ها برطرف خواهد شد.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند:

کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا

همواره در اعمال و کردار خویش به گونه ای باشید که باعث افتخار و سر بلندی ما اهل بیت شوید

نه اینکه زندگی - رفتار - کردار و گفتارتان مایه سرفکندگی ما گردد

 

 

فقط گناهکاران بخوانند!

سید بن طاووس (ره) می فرماید:

سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای مولایم امام زمان (عج) را شنیدم که برای شیعیان خود دعا می کردند و عرضه می داشتند:

"خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده طینت (گِل) ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها  گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای. و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت بین آنها را اصلاح کن... و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما." (برکات حضرت ولی عصر(عج)؛ ص 399)

 

هر چند گناه ما دلـــــت آزارد             لطف و کرم تو بر سر ما بارد

یک چیز ز نوکری خود فهمیدم            ارباب هـوای نوکرش را دارد

اللهم عجل لولیک الفرج

چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 22:55 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

 

از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان توتکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهى آمد
آنقدر نیامدى که ما پیر شدی
اللهم عجل لولیک الفرج
…………………..
گفتم که شیعیانت در رنج و در عذابند / گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم

گفتم که چشم شیعه گریان بود به راهت / گفتا که من همیشه به دیده اشک دارم . . .

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلاله طاها و آدرس solaleye-taha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 143
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 93080
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1

Alternative content