سلاله طه (عج)
ویژه امام عصر (عج)
یک شنبه 21 دی 1392برچسب:, :: 7:43 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی

مهديا! دلها به ياد تو مي تپد و روشني نگاه منتظران به افق خورشيد ظهور توست ...
اي برترين افق براي پرواز پرندگان آرزو، اي تجلي آبي ترين آسمان اميد، اي منتهاي برترين خيال هستي...
اي آرمان همه چشم انتظاران، دنيا نيازمند ظهور تو و قلبهاي عاشقانت به شوق ديدار روي تو مي تپد.
اي قلب عالم امكان، بيا و گـَرد قدمهايت را توتياي چشمانمان قرار ده. بيا كه نواي دل انگيز توحيد را با گوش جان شنواييم.
آغاز امامت حضرت ولي عصر(عج) در حقيقت امتداد غدير، بلكه خود غديري ديگري است، آنها كه آرزو داشتند در سال دهم هجري، در سايه سار تك درخت وادي جحفه بودند تا با صاحب غدير بيعت كنند، امروز بايد با حجت معبود، مهدي موعود بيعت كرده و هر چه در توان دارند، از ياري امام زمان خويش دريغ ندارند؛ چنان كه امام علي(ع) مي فرمايد:"خوشا به حال كسي كه زمان او (حضرت مهدي (ع) ) را درك كند، به دوره او بپيوندد و دوره او را شاهد باشد." همچنين آن حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: "هيچ مرده اي باقي نمي ماند، مگر اينكه شادي ظهور مهدي(عج) در قبرش به او مي رسد و آنها در قبرهايشان با هم ديدار مي كنند و يكديگر را به قيام قائم(ع) بشارت مي دهند."

 



ادامه مطلب ...

 در جهان امروز این‌قدر به کار و رفت وآمد در این شلوغی‌ها و خیابان‌های پر سر وصدا مشغول شده‌ایم که گاهی فراموش می‌کنیم شاید گوشه‌ای از این جهان و روزمرگی خویشاوندی با دیدن ما هم از تنهایی رهایی یابد و اینکه شاید حضور ما بتواند مشکلی از مشکلات او را حل کند.

و متاسفانه فراموش کرده‌ایم که دین ما یک دین اجتماعی است و ما را به رفت و آمد با خویشاوندان توصیه کرده است.

صله رحم علاوه بر این‌که دارای اثرات و نتایج اجتماعی، روانی و اخلاقی مثبت است، از ثمرات معنوی و پاداش اخروی نیز برخوردار است.

  

رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

 "هیچ طاعتی نیست که پاداشش زودتر از صله ‏رحم برسد و مجازاتی سریع‏‌تر از مجازات ظلم و قطع ‏رحم نیست."

 

و امام صادق (ع) می‌فرمایند:

 "سه چیز است که در هر که باشد آقا و سرور است: خشم فرو خوردن، گذشت از بدکردار، کمک و صله رحم با جان و مال."

"هر که برای خدا برادرش را زیارت کند، خدای عزوجل می‌فرماید: به زیارت من آمدی و پاداش تو بر عهده من است و من غیر از بهشت برای تو، به پاداش دیگری راضی نمی‌شوم."

"صله رحم نمایید و به برادران (دینی) خود نیکی کنید، هر چند با سلام کردن خوب و یا جواب سلام خوب باشد


واقعیت همین است که ما مثلا حزب اللهی ها! دراین عرصه خوب عمل نمی کنیم.عملا فکر می کنیم هرچه را می بینیم و می گوییم حق مطلق است و اینقدر خود رادرموضع مان محق می دانیم که گاه برای دیگران فرصتی برای پاسخگویی باقی نمی گذاریم.فکر می کنیم چون مثلا مسجد می رویم لابد از دیگران بهتریم ومی توانیم در باره آنان هر قضاوتی رابکنیم ولی اینگونه نیست.
​راوی ماجرا نقل می کند:



حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت ، مراسم شبهای قدر ، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار می کرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت می کرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد ، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...

یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه
> پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشوییها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.

من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می¬گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ، خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب !!! فرادا می خوانم .

این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند .
دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ...
شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ... ، ما هم بهمراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی ، در پوست خود نمی گنجیدیم ، بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه ی جوان فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت .

 


ادامه مطلب ...
یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, :: 7:45 :: نويسنده : هیوا سیدآبادی
به نام خدایی که حسین (ع)  شیفته اش شد

«با آنچه که درمانی برایش نیست مدارا کن»

همه ما در طول زندگیمان با حوادث و وقایع ناخوشایند روبرو می شویم و چاره ای جز پذیرفتن نداریم.درچنین شرایطی یا باید با آنها مدارا کنیم یا اینکه دست به عصیان بزنیم و بر علیه چنین پیشامدهایی طغیان کنیم که نتیجه ای جز اینکه زندگی خود را تباه کنیم و گرفتار اختلالات عصبی بشویم برایمان نخواهد داشت .

فیلسوف ویلیام جیمز می گوید: اتفاقات ناگوار را همانطوری که رخ داده بپذیر ، زیرا پذیرفتن آنچه رخ داده اولین قدم برای پیروز شدن و غلبه بر نتایج دردناک است.

مسلم است که تنها وقایع و حوادث پیش آمده سبب خوشبختی و یا بدبختی ما نیست بلکه نحوه برخورد و چگونگی عملکرد ما در مقابل چنین حوادث ناگواری احساسات خوب یا بد را در وجودمان ایجاد میکند.

انسان در برخورد با مصائب و حوادث ناگوار دارای قدرتی مافوق تصور است. انسان میتواند که بدترین ناراحتی ها را تحمل کند و در مقابل حوادث ناخوشایند صبور و خونسرد باشد. شاید این نظر برای شما عجیب باشد ولی باید گفت که همینطور است با قدرت فوق العاده ای که انسان داراست هر زمان که بخواهد نیروی مقابله با دشواریها را دارد. نیرویی که هر وقت اراده کنیم بلافاصله نمایان می شود.

اما باید در نظر داشته باشیم که هر چقدر در مقابل حوادث و وقایع چاره ناپذیر ایستادگی کنیم و برعلیه آن عکس العمل  نشان بدهیم نه تنها تغییری نخواهد کرد که باعث عذابی دوچندان نیز برای خودمان خواهد شد. فکر نکنید که من سعی دارم شمارا متقاعد کنم که همچون کمان در برابر هرگونه حادثه ای خم شوید؟ نه! اصلا اینطور نیست ، چون این عقیده به قضا و قدر است. مسلم است که تا زمانی که مجال و فرصتی برای ازبین بردن شر هست باید مبارزه کرد و فرصت را از دست نداد. ولی وقتی که عقل به ما حکم می کند که دربرار حادثه ای غیرقابل درمان و تغییر قرار گرفته ایم و همین است و بس! آن وقت است که باید تسلیم شویم و به فکر سلامتی جسم و جانمان باشیم و  آرزوهای غیرممکن را رها کنیم

هاکز معاون دانشگاه کلمبیا همیشه این شعر را بیاد داشت و بدان عمل میکرد.

برای تمام دردهای دنیا یا مداوا و چاره ای هست یا نیست. اگر چاره ای هست برای بدست آوردنش کوشش کن و اگر چاره ای نیست فراموشش کن و فکرش را نکن.



ادامه مطلب ...
 
حکایت اول: از مدينه تا خراسان شتربان امام بود. مردي از روستاهاي اصفهان. سني مذهب. به خراسان که رسيدند امام کرايه شان را داد.رو کرد به امام: "پسرپيامبر!دست خطي بدهيد برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ." امام برايش نوشتند:"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشي. دوستان و شيعيان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."
 
 
حکایت دوم: راهزنان به خیال اینکه تاجری ثروتمند است و جای پولهایش را نشان نمی دهد ، گرفتندش و تا توانستند شکنجه اش دادند.دهانش را پر از برف کرده بودند ساعتها. یکی شان دلش به رحم آمده بود و فراری اش داده بود. او هم فرار کرده بود از دستشان. اما دیگر نمی توانست حرف بزند. رسید خراسان. شنید امام در نیشابورند. از خستگی خوابس برد. توی خواب صدایی شنید:" برو پیش امام ، دوایت را می داند."
بعد هم امام را دید که گفتند :"زیره و سعتر و نمک را بکوب و بگذار روی زبانت ، خوب می شود." از خواب که بیدار شد ، اهمیتی نداد. راه افتاد به سمت خانه اش در نیشابور، مردم می گفتند امام وارد رباط سعد شده، رفت پیش امام برای شکوه از مشکلش . امام گفت :"به آنچه گفته بودمت ، عمل کن ."  گفت :"چه ؟" گفتند:"یادت رفته ، عالم خواب . زیره ، سعتر و نمک."ا
 

درباره وبلاگ

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سلاله طاها و آدرس solaleye-taha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 143
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 274
بازدید کل : 93099
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1

Alternative content